Wednesday, March 7, 2007

شهرام جزايري مي رود ، زنان سرکوب مي شوند

"برخورد اخير با جنبش زنان، حرکت اين جنبش بسوي مردم را تسهيل کرد." دکتر فريبرز رئيس دانا، اقتصاددان و عضو کانون نويسندگان ايران، با ذکر جمله فوق، در 8 مارس، روز جهاني زن، در گفتگو با "روز" از فراز و فرودها، نيازها و ضرورت هاي ارتقاي جنبش و چشم انداز آن سخن مي گويد. متن گفت و گو را مي خوانيم.
در آستانه 8 مارس روز جهاني زن، خبرهاي ناگواري از برخورد با فعالين جنبش زنان ايران منتشر شده است. ابتدا اگر موافقيد به تعامل دولت ها در طول بيش از نيم قرن گذشته با روزهاي مهم جهاني مانند روز جهاني زن يا اول ماه مه، روز جهاني کارگر بپردازيم.
من متاسفم که در ايران، سالهاي سال است، از نظام گذشته بگيريد تا جمهوري اسلامي، عناد و کينه ورزي عجيب و عميقي بين دولتمردان نسبت به روزهاي جهاني وجود دارد. حاصل جمع همه اينها در تمام دولت ها از زمان رضا شاه به اين سو نشان مي دهد که همه آنها وجه مشترکي دارند و آن اينکه اين روزها موجب مي شود گروههاي اجتماعي به انديشه هاي مستقل تر و آزادانه تر دست پيدا کنند. احساس کنند که در جهان تنها نيستند. اتکا به نفس شان بالا برود و بر قدرت مردمي استوار شوند. از دام ها و حيله ها و سلطه هاي پدرسالارانه، تبليغات دروغين، ايدئولوژي سازي ها و وجدان هاي کاذب آفريني رها شوند و نيرو بگيرند. با روز جهاني کارگر به بدترين شکل برخورد مي شود. روز جهاني دفاع از محيط زيست همين طور است. 8 مارس، روز جهاني زن که يکي از مهم ترين روزهاي جهان است هم همين طور. يادمان باشد که در ميان روزهاي جهاني، روز جهاني زن و روز جهاني کارگر مهم ترين ها هستند. بقيه روزها، مانند کريسمس يا عيد نوروز باستاني، از روزهاي سنتي به شمار مي آيند. روزهاي جهاني که با اراده مردم برگزيده شده اند اهميت خاصي دارند و همين برگزيده شدن و اراده مند بودن است که خشم دولت ها را بر مي انگيزد. اين برخوردها در ايران هميشه بوده است. 


 جريان اصلاح طلب به عرصه هاي بازتر براي جنبش هاي اجتماعي مانند جنبش کارگري، دانشجويي و زنان در دوران زمام داري خود اشاره مي کند. تا چه حد با اين ديدگاه موافقيد؟
در دوره اصلاحات حکومتي هم ما نديديم که "دولت اصلاحات" اجازه اي بدهد، حمايتي بکند، سينه خود را جلو دهد و بگويد من ايستاده ام تا مردم بتوانند اين روزهاي مهم جهاني را جشن بگيرند. در چهار سال گذشته، زماني که علائم فرتوتي اصلاح طلبان ظاهر شد، وقتي جريانات جديد که مي خواستند به کرسي قدرت تکيه کنند و تماميت خواهي را متحقق کنند فعاليت جديد خود را شروع کردند، از آن زمان برخوردها خيلي تندتر شد.
 سپس، در سال 1385، دو برخوردبسيار زننده با زنان ايران انجام شد که اگر از زاويه ديدهاي مختلف به قضيه نگاه کنيم، تامل برانگيز و رنج آور است. اگر با زاويه ديد انساني نگاه کنيم، به اين سوال مي رسيم که چرا بايد واقعا با زنان ما ـ برخي از نمايندگان زنان ما، چون خودشان هم معتقدند نماينده برخي از اقشار زنان و انديشه ها هستند ـ که تنها به شيوه صلح آميز مطالباتشان را مطرح کردند، آنگونه برخورد شود؟ ضرب و شتم شديد، پرونده سازي، دادگاهي کردن و بازجويي هاي طولاني. آنها را به دادگاه انقلاب کشانده اند. اصلا من نمي دانم چرا بعد از نزديک به سي سال، بايد هنوز دادگاه انقلاب وجود داشته باشد و چهل پنجاه زن معترض را که پيشنهاد قانوني دارند، به آنجا بکشانند؟ روز 14 اسفند هم تعدادي از خانم ها رفتند که ببينند سرنوشت دوستانشان که به دادگاه احضار شده اند چه مي شود، و اين برخوردها صورت گرفت. شماري از اين خانم ها دوستان و همکاران من بودند، شماري شاگردان من. آنها به طور صلح آميز دم درب دادگاه ايستاده اند، دوباره به آنها حمله مي شود، دوباره پرونده سازي، دوباره بازجويي، دوباره بي خبري خانواده ها... اين مسائل به لحاظ انساني براي من که در اين سرزمين زندگي مي کنم و به وفاداري به ارزش هاي غني، به زحمت و تلاش، به توانمندي، به روحيه شاد و سازنده اين زنانمان آگاهم، رنج آور است. بخش بزرگي از جامعه ما که اين اخبار را شنيده اند فقط افسوس خورده اند. 

کدام اقدام عليه امنيت ملي؟
مدتي است که تريبون هاي رسمي و غير رسمي، از "وابستگي" جنبش زنان گفته اند و اينکه اين عده صرفا با اغراض سياسي خاصي در پي اقداماتي مانند "انقلاب هاي مخملي" و... هستند. جدا از موضع گيري هاي مشهور اين جريانات، تعميم اين مسئله را به کليت اقداماتي که در راستاي مطالبات جنبش هاي اجتماعي ايران صورت مي گيرد چگونه مي بينيد؟
به هر حال پديده "وابستگي" به خارج، "تحريک پذيري" از خارج و مداخله خارجي به هر شکلي محکوم است. اما از آن طرف حرکت هاي زيرکانه و موذيانه دستگاههاي وابسته به صهيونيسم هست. دستگاههاي وابسته به امپرياليسم امريکا که دولت ها را به اشتباهات پي در پي مي کشانند تا زمينه هايي را براي تبليغات خود فراهم بياورند. من نمي دانم يکي از تريبون هاي اينها روزنامه کيهان چه مي گويد و از کي دارد دفاع مي کند و چي را دارد محکوم مي کند. اما برخوردي چنين با زنان حتما و حتما بيشتر به زيان جمهوري اسلامي است. من اگر به جاي مسئولان رده بالاتر از کيهان بودم، به خود عملکرد کيهان بيشتر از همه مظنون مي شدم. براي اينکه حتي در همان رژيم هايي که گرفتار انقلاب مخملين شدند، بعدها معلوم شد برخي ها موذيانه مسائل را دامن مي زدند و زمينه را براي سست کردن ارکان حکومتي فراهم کردند. هيچ ايراني روشني نمي خواهد مداخله خارجي، جنگ افروزي و ناامني در کشورش باشد. اما هيچ ايراني آزاد انديشي نيست که مسئول روزنامه کيهان را از من وطن دوست تر بداند. از من با شعورتر بداند. مي توانيد از مخاطبان بپرسيد. او فقط بلد است فحاشي کند. من از کجا بدانم که او وابسته نيست؟ ما از کجا بدانيم که عملکرد خود او بيشتر موجب سرنگوني نمي شود؟ آنچه که زنان ما مي خواهند، دستيابي به حقوق و خواسته هايي است. 
 اين جريان ها عنوان مي کنند که برخي از مطالبات زنان، با شريعت اسلام همخواني ندارد، در نتيجه طرح و پيگيري اين مطالبات محلي ندارد و کار "استکبار" و "ضد انقلاب" است...
زنان ما مي خواهند که قانون مجازات "سنگسار" لغو شود. حالا ممکن است اين جريان بگويد خب خواسته شما خلاف اسلام است. اما اين به روزنامه کيهان نيامده است! او که ملاباشي معرکه نيست. او فقط بلد است فحاشي کند. در جوابش اين خانم ها هم مي توانند بگويند، مجازات سنگسار را مي خواهيد ادامه بدهيد؟ مي خواهيد بگوييد اسلامي است؟ پس آن را علني کنيد! مجازات سنگسار بنا بر قاعده اش بايد جلوي چشم همگان صورت بگيرد و امروز نقش اين چشم را "صدا و سيما" بازي مي کند. به قول يکي از نويسندگان، مجازات سنگسار را بياوريد در ميدان آزادي و تمام مراسم را از تلويزيون پخش کنيد تا همه ببينند و درس عبرت بگيرند! پس همين که شما پنهاني اين کار را انجام مي دهيد، نشان دهنده اين است که عده اي در درون شما به اين کار اعتقاد ندارند. 

 ايجاد فضاي ياس و ناميدي و آنچه جريان هايي سعي دارند به عنوان "شکست" در مورد يک جنبش اجتماعي جا بيندازند، چه عواقبي مي تواند در جامعه اي با ويژگي هاي جامعه امروز ما داشته باشد؟
ايجاد فضاي ياس و نااميدي باعث مي شود که بيماري هاي اجتماعي، انحراف هاي اجتماعي، نارسايي هاي اجتماعي که مرتب در حال قرباني گرفتن است، بيشتر شوند. در تحقيقات دانشگاهي که ما انجام داديم پي برديم بيش از 90 درصد پديده "زنان خياباني" ريشه در فقر دارد. آمار اعتياد بالا رفته است. حتي در خانواده هايي که تمکن مالي دارند، گرايش به سوي انواع محرک ها، روانگردان ها و مواد مخدر بالا رفته است. خب، وقتي که جايگزيني اجتماعي وجود ندارد که زنان جامعه، کارگران جامعه، جوانان جامعه بتوانند در محيطي آزاد و دلخواه خود حرف بزنند، انتقاد کنند و وقتي مي دانند براي يک تجمع محدود در برابر دادگاهي که معلوم نيست به چه جهت مردم را مي برد، اينگونه سرکوبگرانه برخورد مي شود، نتيجه آن، تحريک و شورش کور از يک سو و شورش بي صدا از سوي ديگر مانند پناه بردن به مواد مخدر و قرص هاي روانگردان است. 
 بارها "اقدام عليه امنيت ملي" به عنوان جرم از سوي نهادهاي مسئول، مطرح شده است.
آن جرياني که اين مساله را مطرح مي کند و به آن دامن مي زند، دشمن امنيت ملي است. آنها براي امنيت ملي کشور ما مشکل ايجاد مي کنند. اينگونه برخوردها با مطالبات مردمي، تنها بستر مداخلات بيگانگان را در کشور ما فراهم مي کند. شماري از اين خانم هايي که فعال هستند، سابقه فعاليت هايشان خيلي بيشتر از قاضي هايي است که امروز آنها را محاکمه مي کنند. سابقه فعاليت هاي آنها در مبارزات ضد امپرياليستي و عدالتخواهانه. شما نگاه کنيد وقتي انبوهي از جوانان فقط به امريکا و حتي به دبي مي انديشند، شهرام جزايري شده است يک قطب، اما شماري از جوانان ما مي روند آنجا که از حقوق ملي و اجتماعي دفاع کنند و آماج حمله قرار مي گيرند. من به خودم مي گويم واقعا به "تنگ چشمي آن ترک لشکري نازم، که حمله بر من درويش يک قبا آورد. "

 شهرام جزايري، تمسخرآميز تمام نيروها را پشت سر مي گذارد و مي رود، اما دختران و زنان بي پناهي که در نهايت شيوه هاي مسالمت آميز آمده اند خواسته هاي خود را مطرح کنند، آنطور با برخورد تند اين نيرو و آن نيرو مواجه مي شوند. اين چه قدرت نمايي است؟


No comments:

Post a Comment