سال نو ميلادي در حالي آغاز شد که چشم انداز فعل و انفعالات سياسي در اين سال، اکنون بيش از هر زمان ديگري مورد گمانه زني ناظران سياسي و بين المللي قرار گرفته است. دکتر داوود هرميداس باوند، کارشناس مسائل سياسي و بين المللي در گفتگو با "روز" با اشاره به وضعيت کنوني عراق و افغانستان، از چشم انداز وقايع در سال 2007 در حوزه بين المللي و نيز داخلي گفته است. هرميداس باوند تاکيد مي کند اگر سياست گزاران جمهوري اسلامي در سياست هاي جاري خود در سال 2007 در قبال مسائل داخلي و بين المللي به خود نيايند، ايران بسوي "شبه فاجعه" مي رود. اين گفتگو در پي از نظرتان مي گذرد.
سال 2006 با اعدام صدام حسين، ديکتاتور سابق عراق به پايان رسيد. اعدام صدام مي تواند بر ثبات نسبي در اين کشور تاثيرگذار باشد؟
اعدام صدام بدون ترديد در کوتاه مدت موجب تشديد بحران مي شود اما در بلند مدت نتايج ديگري از آن حاصل گرفت.
در سال 2006 ميلادي ما شاهد تقويت نيروهاي طالبان در افغانستان بوديم. اين روند را به چه شکل ارزيابي مي کنيد؟
بله، بدون ترديد پاکستان به دنبال تقويت طالبان به عنوان ابزاري براي ايجاد تغييرات در ساختار سياسي افغانستان بوده است. به هر حال به نظر مي رسد مشکل افغانستان با وجود طالبان دوباره در حال احيا شدن است.
در مورد ايران،بحث پرونده هسته اي مطرح است. در کليت بازي به گمان شما در سال گذشته ديپلماسي وقت جمهوري اسلامي نقاط قوتي داشت؟
خير، پيامد نهايي فعاليت تيم هسته اي جديد جمهوري اسلامي منجر به صدور قطعنامه اخير شوراي امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا بود.
خير، پيامد نهايي فعاليت تيم هسته اي جديد جمهوري اسلامي منجر به صدور قطعنامه اخير شوراي امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا بود.
يعني واشنگتن با حرکاتي گام به گام به اهداف کلان خود در اين رابطه نزديک شد؟
بله، امريکا توانست به آرامي ايران را در برابر جامعه بين الملل قرار دهد. همه اين مسائل نشانه شکست ديپلماسي بود که در دولت احمدي نژاد توسط تيم هسته اي به سرپرستي آقاي لاريجاني جريان داشت. به هر حال هم اکنون نيز فرصت زيادي باقي نيست. اکنون مفاد ماده 41 منشور در مورد اعمال مجازات ها عليه ايران مطرح است.
بله، امريکا توانست به آرامي ايران را در برابر جامعه بين الملل قرار دهد. همه اين مسائل نشانه شکست ديپلماسي بود که در دولت احمدي نژاد توسط تيم هسته اي به سرپرستي آقاي لاريجاني جريان داشت. به هر حال هم اکنون نيز فرصت زيادي باقي نيست. اکنون مفاد ماده 41 منشور در مورد اعمال مجازات ها عليه ايران مطرح است.
برخي از ناظران سياسي،روند تعامل فعلي جامعه جهاني، بخصوص ايالات متحده ، با جمهوري اسلامي را در سه فاز تهديد، بحران و حمله نظامي تعريف مي کنند که اکنون وارد فاز بحران شده است. به گمان شما آنچه که از جزئيات قطعنامه اخير فهميده مي شود اين روند را تائيد مي کند؟
ببينيد، قطعنامه مشخصا گفته است اگر جمهوري اسلامي تغيير رويه ندهد به تحريم هاي شديدتري در محدوده ماده 41 دست خواهد زد. بعد اشاره شده که اگر اين تحريم ها هم به نتيجه نرسد تصميمات ديگري در محدوده ماده 42 اتخاذ مي شود.
ببينيد، قطعنامه مشخصا گفته است اگر جمهوري اسلامي تغيير رويه ندهد به تحريم هاي شديدتري در محدوده ماده 41 دست خواهد زد. بعد اشاره شده که اگر اين تحريم ها هم به نتيجه نرسد تصميمات ديگري در محدوده ماده 42 اتخاذ مي شود.
در صورت تاکيد جمهوري اسلامي بر مواضع فعلي خود، دست تندروها در واشنگتن چقدر براي اعمال سياست هاي مورد نظرشان در آينده باز خواهد شد؟
مسلما اگر جمهوري اسلامي روي مواضع فعلي خود بماند امريکايي ها مشروعيت کاملي براي اعمال سياست هاي خود بدست مي آورند، بدين معنا که همه راههاي مسالمت آميز طي شده و راه به جايي نبرده است. در چنين شرايطي افکار عمومي جهان و از جمله امريکا نيز مي تواند با سياست هاي واشنگتن همسو شود و آنها تصميمات ديگري حول و حوش اقدامات نظامي عليه ايران بگيرند.
مسلما اگر جمهوري اسلامي روي مواضع فعلي خود بماند امريکايي ها مشروعيت کاملي براي اعمال سياست هاي خود بدست مي آورند، بدين معنا که همه راههاي مسالمت آميز طي شده و راه به جايي نبرده است. در چنين شرايطي افکار عمومي جهان و از جمله امريکا نيز مي تواند با سياست هاي واشنگتن همسو شود و آنها تصميمات ديگري حول و حوش اقدامات نظامي عليه ايران بگيرند.
شما چشم انداز "حمله نظامي" را در سال جاري به چه شکل مي بينيد. آيا چنين حمله احتمالي هدف Regim change را دنبال مي کند؟
ببينيد، اگر شرايط بين المللي مساعد و حمله نظامي انجام شود، من فکر مي کنم اين حمله، از راه دور انجام بگيرد. يعني در مرحله اول حمله به کليه مراکز استراتژيک، نظامي و اقتصادي ايران به طوري که کشور فلج شود. اما اينکه آيا در همان هدف Regim change را دنبال کند مطمئن نيستم. احتمالا اين اقدام مي خواهد به فراهم کردن پيش زمينه هايي براي اين تغيير سياسي در مرحله بعدي کمک کند.
ببينيد، اگر شرايط بين المللي مساعد و حمله نظامي انجام شود، من فکر مي کنم اين حمله، از راه دور انجام بگيرد. يعني در مرحله اول حمله به کليه مراکز استراتژيک، نظامي و اقتصادي ايران به طوري که کشور فلج شود. اما اينکه آيا در همان هدف Regim change را دنبال کند مطمئن نيستم. احتمالا اين اقدام مي خواهد به فراهم کردن پيش زمينه هايي براي اين تغيير سياسي در مرحله بعدي کمک کند.
با توجه به ساخت کنوني قدرت در جمهوري اسلامي و تعدد مراکز قدرت در اين ساخت،بسياري از ناظران سياسي تجزيه يا وقوع جنگ داخلي در ايران را متعاقب چنين عملياتي پيش بيني مي کنند. شما در اين باره چه فکر مي کنيد؟
اين بستگي به بحران داخلي در ايران دارد. اگر چنين بحراني در کشور ما بوجود بيايد،در خارج،همسايگان ما که خودشان جوامع بيماري دارند هر يک بر آن خواهند شد تا در مرزهاي مشترک خود اقداماتي انجام دهند و از اين منظر نگراني وجود دارد.
اين بستگي به بحران داخلي در ايران دارد. اگر چنين بحراني در کشور ما بوجود بيايد،در خارج،همسايگان ما که خودشان جوامع بيماري دارند هر يک بر آن خواهند شد تا در مرزهاي مشترک خود اقداماتي انجام دهند و از اين منظر نگراني وجود دارد.
تعديل سياست هاي موجود
بعد از انتخابات اخير شوراهاي شهر و روستا با توجه به نتايج بدست آمده از اين انتخابات، اين گمانه که "جريان نظامي" که اکنون کشور را در دست گرفته با وارد کردن جريان قاليباف به صحنه، قصد تلطيف چهره خود را دارد، مطرح شد. همچنين گفته مي شود در اين راستا حضور نيروهاي "اصلاح طلب" هم کمک شاياني به اين استراتژي جديد کرد. شما چه فکر مي کنيد؟
شما اگر به شعارهاي نامزدهاي شوراهاي شهر و روستا توجه کنيد،تقريبا همه آنها به غير از جريان احمدي نژاد به نوعي بر جريان اصلاح طلبي و تعديل سياست ها تاکيد مي کردند. يعني به اين معنا که آن جريان اصلاح طلبي که قرين موفقيت نبود با انتخاب آنها دوباره شروع شود. قاليباف، رفسنجاني، کروبي، معين و... همگي بر جريان اصلاح طلبي تاکيد مي کردند. من با توجه به مشکلات روزافزون داخلي و شکست استراتژي دولت جديد در پرونده هسته اي، فکر مي کنم شرايط داخلي اقتضا مي کند که دگرگوني جهت تعديل و پديداري نوعي ارزش هاي اصلاح طلبانه بوجود بيايد.اين تغيير خواست کنوني جامعه است.
شما اگر به شعارهاي نامزدهاي شوراهاي شهر و روستا توجه کنيد،تقريبا همه آنها به غير از جريان احمدي نژاد به نوعي بر جريان اصلاح طلبي و تعديل سياست ها تاکيد مي کردند. يعني به اين معنا که آن جريان اصلاح طلبي که قرين موفقيت نبود با انتخاب آنها دوباره شروع شود. قاليباف، رفسنجاني، کروبي، معين و... همگي بر جريان اصلاح طلبي تاکيد مي کردند. من با توجه به مشکلات روزافزون داخلي و شکست استراتژي دولت جديد در پرونده هسته اي، فکر مي کنم شرايط داخلي اقتضا مي کند که دگرگوني جهت تعديل و پديداري نوعي ارزش هاي اصلاح طلبانه بوجود بيايد.اين تغيير خواست کنوني جامعه است.
به گمان شما اين تغيير با وجود ساختار کنوني قدرت در ايران،مي تواند راهگشاي نسبي باشد؟
فعلا چون آلترناتيو ديگري وجود ندارد، اين تغيير مي تواند تا حدودي راهگشاي مسائلي که جامعه ايران در جهت نگران کننده اي با آن رو به روست، باشد.
فعلا چون آلترناتيو ديگري وجود ندارد، اين تغيير مي تواند تا حدودي راهگشاي مسائلي که جامعه ايران در جهت نگران کننده اي با آن رو به روست، باشد.
در طول بيش از يکسال حيات دولت احمدي نژاد،به رغم تشديد فشارها،ما شاهد تحرکات بيشتري از سوي جنبش هاي اجتماعي مانند جنبش کارگري،دانشجويي،زنان و... بوده ايم. در روند تغييراتي که به آن اشاره مي کنيد پتانسيل اين نيروها براي ايفاي نقش بيشتر در تحولات آتي را چگونه مي بينيد؟
ببينيد من فکر نمي کنم شرايط بگونه اي باشد که آنها بتوانند ميدان عمل را در دست بگيرند. ولي همه وقايع موجود نشان مي دهد که جامعه از وضعيت موجود به طور جدي ناراضي است و خط مشي بنيادگرايان، يعني دولت احمدي نژاد نه تنها موفق نشده مسائل جامعه در ابعاد مختلف اقتصادي، سياسي و اجتماعي را حل کند بلکه موجب بوجود آمدن بن بست ها و شرايط نگران کننده تري شده است.
ببينيد من فکر نمي کنم شرايط بگونه اي باشد که آنها بتوانند ميدان عمل را در دست بگيرند. ولي همه وقايع موجود نشان مي دهد که جامعه از وضعيت موجود به طور جدي ناراضي است و خط مشي بنيادگرايان، يعني دولت احمدي نژاد نه تنها موفق نشده مسائل جامعه در ابعاد مختلف اقتصادي، سياسي و اجتماعي را حل کند بلکه موجب بوجود آمدن بن بست ها و شرايط نگران کننده تري شده است.
پرسش اين است که با توجه به مختصات فعلي که شما به آن اشاره مي کنيد،صحنه سياسي ايران بار ديگر بسوي جناح ديگر حاکميت اسلامي،يعني اصلاح طلبان ديني متمايل خواهد شد يا به نوعي با تکيه بر پتانسيل هاي بالقوه جنبش هاي اجتماعي، مانند جنبش کارگري و دانشجويي و زنان، راه سومي را در پيش خواهد گرفت؟*
خب اگر اين جنبش ها بتوانند جريان هاي بالنده مسلطي شوند،وضعيت ديگري بوجود مي آيد. اما فشار اجازه تسلط اين جريان سوم را نمي دهد. پس در چنين شرايطي، براي رفع نگراني از شرايطي که جامعه به آن سو سوق داده مي شود من فکر مي کنم جرياناتي که طرفدار نوعي تعديل و اصلاح طلبي هستند، لااقل در حال حاضر، دست به نقدتر هستند. اگر اين جريان بتواند مانع کشيده شدن جامعه به شرايط نامطلوب و احتمالا فاجعه در آينده شود مي تواند مناسب باشد.
کارنامه تاريک حقوق بشر
چشم انداز وضعيت حقوق بشر را در سال 2007 ميلادي در ايران به چه شکل مي بينيد؟
کارنامه حقوق بشر جمهوري اسلامي،کارنامه بسيار تاريکي است: تعطيل مطبوعات، بازداشت فعالين سياسي و روزنامه نگاران،محدود کردن فضاي جامعه و... جمهوري اسلامي سعي کرده است در لواي تکنولوژي هسته اي ساير نيازهاي جامعه را محدود کند. بنابراين من فکر مي کنم اگر قرار است تعديلي صورت بگيرد بايد بعد خاص اين تعديل، از منظر بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران باشد. يعني فضاي بازتر سياسي ايجاد شود. آزادي هاي اجتماعي بيشتر شود. مطبوعات و گروههاي سياسي بتوانند در جهت تعديل اين وضعيت و کاستن از نگراني هايي که جامعه با آنها درگير است نقش موثرتري داشته باشد.
شما فکر مي کنيد حاکميت به اين نتيجه رسيده که بايد چنين اقداماتي را در پيش گيرد؟
حاکميت بايد اين اقدامات را انجام بدهد. اکنون در درون حاکميت بين مصلحت گرايان و بنيادگرايان، شکاف کوچکي پديدار شده است و آنها به اين نتيجه رسيده اند که مصلحت خودشان اقتضا مي کند به گروه "اصلاح طلبان" نزديک بشوند. اين خواست خود آنها نيست، حوادث و شرايطي که بوجود آمده و آنها را به حاشيه رانده سبب شده که آنها تجديد نظري نسبي در مواضع قبلي خود انجام دهند. انتظار اين است که در سال 2007 تعديلات دروني در نظام جمهوري اسلامي صورت بگيرد. در غير اين صورت جامعه ما به سوي يک شبه فاجعه سوق داده خواهد شد که در حال حاضر پيامدهاي اين وضعيت را نمي توان بطور دقيق پيش بيني کرد.
No comments:
Post a Comment