Wednesday, December 7, 2005

بار دیگر شانزدهم آذر:کوشیم و بشکنیم دیوار این قفس


ار دیگر / شانزدهم آذر/  آمد و سر به سر / در قلوب مردم / شعله افکند / جنبش دانشجویی ایران/ به خون شهیدان / در ره خلقمان/ خورده سوگند / که تا آخرین نفس/ کوشیم و بشکنیم / دیوار این قفس / در ره آزادی ایران /... درست پنجاه و دو سال پیش از این در چنین روزی دانشجویان دانشگاه تهران به بهانه ورود ریچارد نیکسون به ایران و اعطای دکترای افتخاری به وی از سوی نظام پادشاهی سر کلاس های درس خود حاظر نشده و به اعتراض گسترده ای دست می زنند. اعتراضی که تاب رژیم کودتا را به کف می آورد. ارتجاع وقت به صحن دانشکده فنی دانشگاه تهران  یورش آورده و آن "سه آذر اهورایی" سنگفرشهای تا هنوز منتظر دانشگاه را با خون خود،سرخ، می آرایند... ورود معاون رئیس جمهور ایالات متحده به ایران برای نوجویان میهن ما یادآور خاطره ای تلخ بود از کودتایی با حمایت امپریالیسم و ارتجاع داخلی که موجب شکست دولت ملی و بازگشت پادشاه به کشور شد....

 
 بار دگر /شانزدهم آذر / آمد و سر به سر / در قلوبِ مردم / شعله افکند / جنبش دانشجويي ِ ايران /  به خون شهيدان / در رهِ خلقمان / خورده سوگند...





*روز واقعه

 در روز شانزدهم آذرماه سال 32 دانشجویان متحصن به بهانه سفر  ریچارد نیکسون به ایران در سر کلاس های درس خود حاظر نمی شوند و این خود کافی است تا گلوله آماج شود و یاد آن  سه آذر اهورایی را در دل تاریخ بی سرانجام میهن تا هنوز ممتد کند. احمد قندچی،مهدی (آذر) شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا.گفته اند که بزرگ نیا و شریعت رضوی در دم جان باخته اند و قندچی تا دو ساعت در حال جان دادن بوده است. این هر سه در امام زاده عبدالله به خاک سرد سپرده شدند. در فاصله کوتاهی از این همه است که پادشاه از طریق نخست وزیرش علم به پدر مصطفی بزرگ نیا که در هنگام جان باختن تنها نوزده سال داشت و در دانشکده فنی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بود تسلیت گفته و می گوید آماده اند تا دویست هزار تومان خون بها بدهند! برادر بزرگ نیا رد "پیشنهاد شاهانه" را به خاطر می آورد. « ... جواب رد دادیم.بعدا که می خواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم،مخالفت کردند تا اینکه خودم پیش سرتیپ بختیار،فرماندار نظامی رفتم و او از من تعهد گرفت که اگر اتفاقی بیفتد مسول آن باشم. من گفتم شما اگر اجازه ندهید دانشجویان خودشان این مراسم را برگزار خواهند کرد و ممکن است به کشتار دیگری منجر شود و بالاخره اجازه داد...» دور تا دور امام زاده عبدالله را تانک ها و سربازان مسلح به محاصره خود در می آورند. میزبانان نسبت به حضور آنها اعتراض شدیدی می کنند. تانکها از محل دور می شوند و جمعیت آرام می گیرد.مصطفی بزرگ نیا از پیگیران هنر و صنعت سینمای ایران بوده است. هم از این روست که در یکی از اولین فیلم های فارسی با نام "اشتباه" که سناریوی آن را نیز خود به نگارش در آورده بود جلوی دوربین می رود. این فیلم پس از جان باختن او در سینما مایاک بنا به خواست دانشجویان به نمایش در آمده است. و اما احمد قندچی در سال 1312 چشم بر جهان گشود و دانشجوی سال اول دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. در دانشگاه از پیگیرترین دانشجویان سیاسی و آگاه بوده است. او با اعلامیه های افشاگرانه سیاسی فعالیتهای خود را آغاز می کند. گفته اند که در راه انداختن اعتراضات به حضور نیکسون در ایران،قندچی نقشی فعال بازی کرده است. آن هنگام که سرب بر سینه اش گل داد،از بالای سقف، لوله شوفاژ نیز ترکیده و آب جوش موجب سوختگی سر و صورت او شده است! قندچی به وسیله عوامل تهاجم به بیمارستان شماره دو نیروی مسلح شاهنشاهی منتقل شده اما به دلیل نرسیدن به موقع خون به بدنش در همان بیمارستان دچار خونریزی شده و جان می بازد. و آذر فروزان دانشگاه تهران،آذر شریعت رضوی نیز تنها سه ماه پس از پیروزی کودتای بیست و هشتم مردادماه 32 در  روز شانزده آذر در کریدور دانشکده فنی به خون تپید... در شانزدهم آذرماه سال سی و دو آنگونه که اشاره شد،دانشجویان دانشگاه تهران،دراعتراض به تجدید روابط دیپلماتیک نظام پادشاهی با بریتانیا و آمریکا ودعوت از ریچارد نیکسسون، معاون آیزنهاورُ رئیس جمهوری وقت ایالات متحده، برای سفربه ایران،باشعارهای:" نفت مال ماست"،" دست نظامیان ازدانشگاه کوتاه" تظاهرات کرده اند.بیش از نیم قرن پیش، دانشجویان تحولخواه ایران به گلوله بسته شده و سه تن از آنها جان باخته اند. احمد قندچی دانشجوی آزادی خواه و از  هواداران دکتر محمدمصدق،مصطفی بزرگ نیا عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ایران و مهدی (آذر) شریعت رضوی از کادرهای سازمان جوانان حزب توده ایران بودند که درتجاوز ارتجاع وقت به حریم دانشگاه، سرودخوان ایستادند!...

*بذرهای نخستین

به گواه تاریخ بلند بالای جنبش های دانشجویی در سراسر گیتی  در جوامعی که نهادهای مدنی به هر نحو از ایفای نقش خود در جریان سازی و کنترل حاکمیت باز مانده اند،این دانشگاه بوده است که به گونه ای ایجابی بار احزاب و سایر نهادهای مدنی را بر دوش کشیده است.بذرهای نخستین جنبش دانشجویی ایران نیز چیزی مستثنی از این همه نیست. در یک جمع بندی کلی، کارشناسان امر، تاریخ حرکتهای دانشجویی در ایران را به سه دوره مشخص تقسیم کرده اند. دوره نخست از مقطع زمانی اولین اعزام دانشجویان دولتی از سال 1301 هجری شمسی شروع می شود. دوره دوم از تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313 تا کودتای بیست و هشتم مردادماه سال 32 بوده است. و دوره سوم از سالهای پس از کودتا تا پیروزی انقلاب بهمن در سال 57. بر اساس متون مستند در هر سه مقطع تاریخی فوق تفکرات و گفتمان چپ  در جنبش دانشجویی ایران به مانند دیگر نقاط جهان حرف اول را زده است.

*جمهوری نیاورید

 در 1307 هجری شمسی با تصویب مجلس و تایید رضاشاه،گروهی متشکل از 134 نفر دانشجو برای تحصیل به خارج از کشور اعزام می شوند.دانشجویان اعزامی پیش از سفر طی مراسمی به کاخ سعدآباد فرا خوانده می شوند تا رضاشاه برای آنها سخنرانی کند. شاه در بخشی از سخنان خود خطاب به این دانشجویان می گوید :«  شما را به مملکتی اعزام می کنیم که "جمهوری" است و نظام آنها با نظام ما متفاوت است.شما نباید نظام سیاسی آنها را برای ما بیاورید[!] بلکه صنعت و آداب آنها را یاد بگیرید...»  بر اساس متون مستند تاریخی،حرکتهای دانشجویی ایران پیش از تاسیس دانشگاه تهران از دهه 1300 هجری شمسی در اروپا شکل گرفته است.این دانشجویان ایرانی با گرایشهای مارکسیستی هستند که پس از اتمام تحصیلات خود به ایران بازگشته و پایه گذار سر فصل سازترین جریان های تاثیر گذار سیاسی در میهن ما می شوند. در یک هزار و هشتصد و شصت و چهار میلادی است که با تاسیس "انجمن بین المللی کارگران" بحث اتحاد سوسیالیست های جهان بالا می گیرد. انجمنی که تحت تاثیر آرای کارل مارکس قرار داشت. این انجمن در سال 1876 با بروز اختلافاتی فرو می پاشد. سه سال پس از این همه است که به مناسبت صدمین سال سقوط زندان باستیل انجمن بین المللی کارگران بار دیگر جان می گیرد. بین الملل دوم در سالهای بعد با تفکرات سوسیال دموکراسی کار خود را آغاز می کند و در بین الملل سوم (کمینترن) دیگر به یک مجمع انترناسیونالیستی کامل بدل می شود. این تکاپو در میهن ما نیز توسط تحولخواهان پی گرفته شده است. مارکسیستهای ایرانی تحت تاثیر انقلاب اکتبر 1917 و فعل و انفعالات سرزمین همسایه که حالا نظام شوراها در آن بر پاست به تاسیس "حزب کمونیست ایران" مبادرت می ورزند. هدف حزب، مبارزه با تمام نمودهای استبداد در ایران عنوان می شود.

*فرقه جمهوری انقلابی ایران، اولین گروه دانشجویان مخالف حکومت

 در یک هزار و سیصد و چهار خورشیدی است که اولین سنگ بنای متشکل یک حرکت دانشجویی مخالف حاکمیت در ایران پی ریخته می شود. جریان فرقه جمهوری انقلابی ایران به عنوان اولین گروه دانشجویی مخالف حکومت اعلام موجودیت می کند. جریانی که توسط تنی چند از دانشجویان تحولخواه ایرانی در آلمان نظیر زنده یاد دکتر تقی ارانی، احمد اسدی(اسراف) و مرتضی علوی هدایت و رهبری می شد. محور حرکتهای دانشجویی فرقه بر سوسیال دموکراسی موجود در اروپا متمرکز بوده است. زنده یاد دکتر ارانی پس از به پایان بردن تحصیلات خود با تاسیس مجله "دنیا" پایه گذار جریان سازترین جنبش فکری چپ در ایران معلق میان سنت و مدرنیته شده است. جریان فکری که بعدها در پی ریزی و تاسیس حزب توده ایران نقش به سزائی ایفا می کند. فعالیتهای دانشجویی در دانشگاه تهران پس از تاسیس حزب توده وارد فاز تکاملی دیگری شده است. مهدی بازرگان،یکمین نخست وزیر مستعفی نظام اسلامی  که در طیف دانشجویان مذهبی قرار داشت که به فرانسه اعزام شده بودند درباره این مقطع زمانی می گوید «...  حزب توده سنگر اصلی خود را در دانشگاه تهران قرار داده بود و حداکثر رفتار توده ای ها در همان سنوات 1324 تا 1330 از حکومت قوام السلطنه تا دولت ملی جناب آقای دکتر مصدق بود.ما از هر طرف،از ناحیه دانشجویان،استادان،کارمندان،پیشخدمت ها و... در محاصره بودیم. شاگردهای توده ای باشگاه دانشگاه را تصرف کرده بودند...»

*انجمن اسلامی دانشجویان،با آیت الله تا تهران

 سالها پس از این همه است که با تاسیس اولین انجمن اسلامی در دانشکده فنی دانشگاه تهران توسط پنج دانشجوی مذهبی برای جلوگیری  از نفوذ گسترده جریانهای مارکسیستی در  دانشگاههای کشور تلاش می شود. محمد حنيف نژاد، سعيد محسن، علی اصغر بديع زادگان از دیگر طیف های دین باوری هستند که بر آن بودند تنها ايدئولوژی بومی اسلام قادر به شوراندن مردم در برابر قدرت قاهر است . با چنین پیش زمینه ذهنی بود که این سه تن به تاسيس سازمان مجاهدين خلق ایران مبادرت نمودند؛  گروه های ديگر اسلامی مانند جاما، جنبش آزادی بخش مردم ايران،  و همچنين طرفداران علی شريعتی در نهضت آزادی ایران و ... در کسوت این جریانها به میدان شدند. اما تکاپوی نیروهای چپ در  دانشگاههای کشور در این مقطع تاریخی حدیثی دیگر بود. عمده تکاپوی این جریانها مربوط به اعضا و هواداران سازمان چريک های فدائی خلق ايران که با پیشگامی دانشجويانی چون بيژن جزنی، امير پرويز پويان، علی اکبر صفائی فراهانی، عباس سورکی و مسعود احمد زاده تشکيل شده بود و نیز شماری از اعضا و هواداران حزب توده ایران است...   تشکیلات  مرتبط با انجمن های اسلامی در مقطع تاریخی مذکور عملا کاری از پیش نمی برند. اما در مقطع زمانی دیگری با پشت سر گذاشتن سالهای دهه پنجاه خورشیدی و تکاپوی جریانها و سازمانهای سیاسی مورد اشاره که با پیشگامی دانشجویانی خسته از بی عملی پدران خود و غالبا با خط مشی مسلحانه به کارزار رزم شده بودند و همزمان با حضور گسترده کنفدراسیون دانشجویان ایران در اروپا و امریکا و برخی کشورهای آسیایی که در بی اعتبار کردن نظام پادشاهی در جهان نقش پرررنگی بازی کردند این انجمن های اسلامی هستند که بار دیگر حرکتهای خود را به گونه ای سازمان یافته پی می گیرند. با بالا گرفتن اعتراضات مردمی در ایران و جدی شدن آلترناتیو آیت الله خمینی در واپسین سالهای حیات نظام پادشاهی بود که این طیف از دانشجویان دین باور متمایل به خط آیت الله در راه تگزاس، هامبورگ، ژنو، پاریس،نیویورک و... به تکاپو افتادند. با پیروزی انقلاب بهمن در سال 57 بخشی از این گروهها که با نام انجمن های اسلامی به فعالیت مشغول بودند آیت الله متنفذ را از نوفل لوشاتو تا فرودگاه مهرآباد تهران همراهی کردند و تنی چند از آنها در کلیدی ترین پستهای کابینه مهدی بازرگان جای گرفتند. از هنگام پیروزی بهمن تا  آستانه "انقلاب فرهنگی" در سال 1359 بحثهای داغ تئوریک با حضور دانشجویان کنفدراسیونی که به هوای "بهار آزادی" به میهن بازگشته بودند فضای دانشگاههای کشور را آکنده بود.

*دفتر تحکیم وحدت

 با حوادث متعاقب آنچه به " انقلاب فرهنگی" مشهور شد،اخراج اساتید و دانشجویان دگراندیش و تعطیلی دانشگاههای کشور ، آرایش نیروهای بالقوه دانشجویی نیز که از شانزدهم آذرماه سال سی و دو به گونه  ای بالفعل وارد میدان شده و با پیروزی بهمن می رفتند تا فصلی دیگر از تکاپوی تاریخی خود را رقم بزنند دستخوش تعقییرات بنیادینی شد. دهه شصت خورشیدی با مختصات خاص خود احزاب و سازمانهای دگراندیش ایرانی را هم سرنوشت کرد. دفتر تحکيم وحدت، که با پیام رسمی آیت الله خمینی مبنی بر ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه  در سال پنجاه و هشت خورشیدی پا به میدان گذارده بود همچنان تنها نهاد دانشجویی همراه نظام اسلامی در این سالها بود. این تشکل تنها تشکل باقی مانده از انجمن های اسلامی دانشجویان است. با این تفاوت که دفتر تحکيمی که روزگاری در اساسنامه  خود تبعيت از اصل "ولايت فقيه" را مبنا قرار داده بود و نقشی پررنگ در خاموش کردن صدای جنبش های مستقل دانشجويی و روند "انقلاب فرهنگی" داشت، در دهه ی هفتاد خورشیدی و آن هنگام که هشت سال جنگ میهنی با عراق با نوشیدن "جام زهر" منجر به آتش بس و امضای قطعنامه ۵۹۸ توسط نظام اسلامی شد، به يک باره مسیر دیگری را برگزید.دفتر تحکیم در این مقطع تاریخی، با فاصله گرفتن هر چه بیشتر از "بنيادگرايی اسلامی"، با تابلوی بزرگ افرادی مانند عبدالکریم سروش که در سالهای اول انقلاب، همراه با مصباح یزدی در میزگردهای تلویزیونی در برابر احسان طبری می نشستند تا در مبحث خداشناسی ادله و قرائن بیاورند، "نو انديشی دينی" را سرمشق کرد.  این تشکل دانشجویی گسترده همراه با تحولات گونه گون سیاسی در دهه هفتاد و آغاز به کار دولت رفرمیست محمد خاتمی به کارزار حمایت از اصلاح طلبان داخل حاکمیت شد و در کنار دیگر گروههای موسوم به "دوم خردادی" جای گرفت.متعاقب ناکامی های پی در پی رئیس دولت اصلاح طلب بود که رئیس جمهور و تیم همراهش از سوی دفتر تحکیم که  در اپتدای کار از حامیان جدی دولت مشهور به "دولت اصلاحات" بودند و حالا گام بزرگی را برای جدایی از بدنه حاکمیت برداشته بودند، به "مماشات" و "بی عملی" در برابر تهاجم روزافزون جناح راست مذهبی متهم شدند. دو طیف عمده در این جریان دانشجویی اعلام موجودیت می کنند. پیرو همه این تحولات بود که  طیف مدرن علامه که غالبا با سویه های لیبرالی  موضعگیری هایی کم و بیش رادیکال نسبت به کل حاکمیت داشت، در حالی که اصلاح طلبان دولتی بار دیگر پشت کاندیداتوری مصطفی معین اردو زده و پس از آن از ترس آنچه به عنوان "فاشیسم" از آن یاد می کردند به سرعت پشت سر هاشمی رفسنجانی سنگر گرفتند، علنا  با اتخاذ "موضع تحریم فعال" نسبت به نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گامی دیگر برای جایگیری در کنار آنچه "اپوزیسیون" نظام اسلامی خوانده می شود برداشت.  در روند حرکت تکوینی تحکیم، در حاشیه اتمسفر به شدت لیبرالی آن، شاخه هایی از نیروهای دموکرات و چپ نیز جوانه زده و رشد کرد. در این میان باید به حضور فعال گروههای دانشجویی دیگری چون گروه حشمت الله طبرزدی،گروه آفتابکاران و... که بعضا در دانشکده اقتصاد و حقوق و علوم اجتماعی علامه ،دانشگاه پلی تکنیک( امیرکبیر)، علم و صنعت ،خواجه نصیر، برخی دانشکده ها در تبریز،مشهد،یزد،اصفهان  و... فعال هستند نیز اشاره کرد.

*مدام بر درهای بسته کوفتیم

وانگهی، با آغاز به کار دوباره دانشگاهها و پشت سر گذاشتن دهه پرالتهاب شصت در ایران،فاجعه هجدهم تیرماه  هفتاد و هشت در دومین سال سکانداری رئیس دولت رفرمیست نظام اسلامی ،خاطره تلخ واقعه شانزدهم آذرماه سال 32 را در از اذهان  زنده کرد. با این وجود  بسیاری از کارشناسان جنبش دانشجویی ایران، ابعاد فاجعه هجدهم تیرماه 78 در تهران و تبریز را قابل قیاس با واقعه شانزدهم آذرماه 32 نمی دانند. جنبش دانشجویی ایران با کسب تجارب بیش از نیم قرنی پیشینیان خود در فضای جدید کشور با آغاز به کار کابینه نهم نیز همچنان با نوسانات شهره به تکاپوی خود ادامه می دهد. به گواه صاحب نظران، هیچ یک از فعل و انفعالات مذکور در سالهایی پر التهابتر از حال جلودار حرکت تکاملی جنبش ، به بار ننشستن بذرهای بیش از نیم قرنی و رویش ناگزیر جوانه ها نبوده است، هم از این روست که 16 آذر سرد هشتاد و چهار نیز با تکاپوی دانشجویان کشور به غایت گرم می نمایاند افق پیش رو را. هنوز و همچنان "سه آذر اهورایی" پاییز سرد را با میهن زمزمه می کنند:..../ مدام بر درهای بسته کوفتیم بگشایید،نوازنده چیره دستی در آن سو می نوازد! /... 





زویا زرافشان،یکی از خیل عظیم دانشجویان ایرانی و فرزند دکتر ناصر زرافشان 

No comments:

Post a Comment