Wednesday, February 27, 2008

نئوليبراليسم به زبان ساده - احمد سيف


اجزای نئوليبراليسم درعمل:
کاستن از هزينه های اجتماعی.کاستن از نقش دولت.افزودن بر نرخ بهره.حذف مقررات دست و پاگير در عرصه مالکيت خارجی ها.حذف تعرفه ها.خصوصی کردن. کاهش وسرانجام حذف يارانه های پرداختی به کالاهای اساسی.تغيير ساختار اقتصاداز توليد داخلی به سوی توليد برای صادرات.
اجزای نئوليبراليسم درعمل:
۱-کاستن از هزينه های اجتماعی.
پی آمدش برای ثروتمندان:
پرداخت بخش بيشتری از بدهی ها به طلبکاران از جمله بانک جهانی وصندوق بين المللی پول


Homeless Man Pulling a Shopping Cart Down Broadway
Photographer:    Gideon Mendel 
پی آمدش برای فقرا:
- افزايش شهريه مدارس که باعث می شود کودکان به خصوص دختران ازآموزش و از رفتن به مدرسه باز بمانند.
- نسلی که آموزش اش مختل شده باشد فاقد مهارت های لازم برای کار مولد خواهد بود.
- پائين آمدن ميزان باسوادان و افزايش بی سوادی.
- هزينه بيشتر برای خدمات بهداشتی، باعث می شود که شماره روزافزونی از جمعيت به اين خدمات دسترسی نداشته باشند و درنتيجه، عذاب بيشتر و در نهايت مرگ بيشتر که به آسانی اجتناب پذير است.
- زنان که قبل از اين کاستن ها،علاوه بر کار کمرشکن بيرون - در مناظق آزاد تجارتی- کار اغلب قدرناشناخته خانگی را نيز انجام می دهند، مجبورند به جای پرستاران و اوليای بيمارستان ها، نگهداری ازاعضای بيمار خانواده که به اين خدمات دسترسی ندارند را نيز به گردن بگيرند.
۲-کاستن از نقش دولت
پی آمدش برای ثروتمندان:
- کاستن از تعداد کارمندان دولت، باعث می شود که امکانات کمتری برای بررسی و بازبينی چگونگی اجرای قوانين مربوط به کار، شرايط کاری، بهداشت و امنيت شغلی وجودداشته باشد.
- منابع بيشتری برای بازپرداخت بدهی ها فراهم می شود.
پی آمدش برای فقرا:
- بيکاری گسترده به ويژه در کشورهائی که دولت عمده ترين کارفرمای کشور است.
- در نبود پرداخت های رفاهی، بيکاران چاره ای غير از اين نخواهند داشت که در ازای هر ميزان مزد کار جديدی پيدا کنند.
- کاستن از خدمات بهداشتی دولتی، بحران بيماری ايدز را به خصوص در افريقا، تشديد می کند.
۳-افزودن بر نرخ بهره
پی آمدش برای ثروتمندان:
- سرمايه گذاران با وديعه گذاری پول خود از بهره بالا بهره مند می شوند و البته هر آن که بخواهند، سرمايه را از کشور خارج می کنند.
پی آمدش برای فقرا:
- واحدها و شرکت های کوچک که عمدتا بومی هستند و زارعان خرده پا، در وام ستانی برای کسری های مالی با مشکل روبرو می شوند و ای بسا به ورشکستگی می افتند.
- زارعان خرده پا به فروش زمين مجبور می شوند و به صورت کارگر روزمزد در می آيند و يا مجبورند روی زمين های نامرغوب ترفعاليت نمايند.
- ورشکستگی گسترده و بيکاری ناشی از آن در شرايطی که بيمه بيکاری وجود ندارد، باعث افزايش فقر و نداری می شود.
۴-حذف مقررات دست و پاگير در عرصه مالکيت خارجی ها
پی آمدش برای ثروتمندان:
- شرکت های فرامليتی می توانند سودآورترين شرکت های بومی را به آسانی و بدون اين مقررات کنترل کننده خريداری نمايند.
- برای جلب سرمايه خارجی، رقابت بين کشورها افزايش می يابد. شيوه هائی که اين رقابت بروز می کند شامل: اعطای يارانه، تخفيف مالياتی، زمين مجانی، مزد پائين، مناطق آزاد تجارتی می باشد.
- وقتی شرکت فرامليتی وارد يک کشوری می شود- اگر آن کشور عضو سازمان تجارت جهانی باشد- شرکت می تواند با مراجعه به سازمان تجارت جهانی، خواستار حق وحقوق خود بشود.
پی آمدش برای فقرا:
- کنترل بخش عمده ای از اقتصاد به دست خارجی ها می افتد.
- در اغلب موارد، دولت ها به طور ضمنی و مخفی متعهد می شوند که برای اجرای قوانين کار و بهداشت محيط زيست پافشاری نکنند.
۵-حذف تعرفه ها
پی آمدش برای ثروتمندان:
- ورود کالاهای خارجی سهل و آسان می شود.
- کالاهای لوکس وارداتی برای مصرف کنندگان- ثروتمندان- ارزان تر می شود.
- کشور می تواند شرايط را برای پيوستن به سازمان تجارت جهانی آماده نمايد.
پی آمدش برای فقرا:
- رقابت با کالاهای وارداتی برای محصولات داخلی سخت تر می شود.
- باعث ورشکستگی واحدهای داخلی شده بيکاری را افزايش می دهد.
۶-خصوصی کردن
پی آمدش برای ثروتمندان:
- برای ثروتمندان فرصت های سود بادآورده فراهم می شود چون د راغلب موارد, شرکت های دولتی به قيمتی کمتر از قيمت واقعی به فروش می رسند.
- درآمدهای ناشی از خصوصی سازی می تواند صرف پرداخت بدهی ها بشود.
پی آمدش برای فقرا:
- انتقال اموال ملی به اندک شمار ثروتمندان داخلی وخارجی.
- کاهش خدمات دولتی برای شهروندان و بالارفتن قيمت خدماتی که باقی می ماند.
- افزايش گسترده بيکاری و کاهش حق و حقوق کارگران
۷-کاهش وسرانجام حذف يارانه های پرداختی به کالاهای اساسی
پی آمدش برای ثروتمندان:
- منابع بيشتری برای بازپرداخت بدهی ها فراهم می شود.
- سودآوری بيشتر برای محصولات که با يارانه ارايه می شدند. پی آمدش برای فقرا:
- هزينه محصولات اساسی زندگی که برای بقاء اساسی است، افزايش می يابد.
- آماده کردن شرايط برای ناآرامی های اجتماعی که معمولا با خشونت و کشتار سرکوب می شوند.
8- تغيير ساختار اقتصاداز توليد داخلی به سوی توليد برای صادرات
پی آمدش برای ثروتمندان:
- ايجاد درآمد بيشتر برای بازپرداخت بدهی ها
- قانون عرضه و تقاضا در بازارهای جهانی باعث سقوط قيمت ها می شود. چون اين سياستی است که به همه اين کشورها ديکته می شود
- تضمين عرضه ارزان محصولات توليدی اين کشورها به بازارهای جهانی
- شرکت های محلی و بومی با رقابت شرکت های غول پيکر بين المللی ورشکست می شوند.
- آماده کردن کار فراوان و ارزان برای بهره کشی.
پی آمدش برای فقرا:
- خراب تر شدن نرخ مبادله تجارتی به ضرر کشورهای فقير.
- بهترين زمين ها صرف توليد برای صادرات می شود و زمين های نامرغوب تر برای توليد مواد غذائی مورد بهره برداری قرار می گيرد که باعث بی ثباتی عرضه مواد غذائی شده امنيت غذائی را به مخاطره می اندازد.
- افزايش فشار برروی زنان که ناچارند در اين وضعيت ناامن هم چنان شکم ديگران را سير کنند.
- وابستگی بيشتر کشوربه مواد غذائی وارداتی.
- استخراج بيش از اندازه مواد معدنی و استفاده نا معقول از جنگل ها بدون توجه به هزينه های آن برای بهداشت محيط زيست.

Monday, February 25, 2008

"سايه " با هشتاد شمع افروخته ؛ زنده باش!

خنده ي سايه
این هم خنده هوشنگ ابتهاج (سایه) در پایان مراسم رونمایی شاهنامه تصحیح دكتر "جلال خالقی مطلق".

زندگي

چه فكر مي كني؟
كه بادبان شكسته زورق به گل نشسته اي ست زندگي ؟
در اين خراب ريخته
كه رنگ عافيت ازو گريخته
به بن رسيده راه بسته اي ست زندگي ؟
چه سهمناك بود سيل حادثه
كه همچو اژدها دهان گشود
زمين و آسمان ز هم گسيخت
ستاره خوشه خوشه ريخت
و آفتاب در كبود دره هاي آب غرق شد
هوا بد است
تو با كدام باد مي روي؟
چه ابر تيره اي گرفته سينه ي تو را
كه با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمي شود
تو از هزاره هاي دور آمدي
در اين درازناي خون فشان
به هر قدم نشان نقش پاي توست
در اين درشتناك ديولاخ
ز هر طرف طنين گامهاي رهگشاي توست
بلند و پست اين گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه ي وفاي توست
به گوش بيستون هنوز
صداي تيشه هاي توست
چه تازيانه ها كه با تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها كه از تو گشت سربلند
زهي شكوه قامت بلندعشق
كه استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه من
هنوز آن بلند دور
آن سپيده آن شكوفه زار انفجار نور
كهرباي آرزوست
سپيده اي كه جان آدمي هماره در هواي اوست
به بوي يك نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بيفتي از نشيب راه و باز
رو نهي بدان فراز
چه فكر مي كني ؟
جهان چو آبگينه شكسته اي ست
كه سرو راست هم در او شكسته مي نمايدت
چنان نشسته كوه دركمين دره هاي اين غروب تنگ
زمان بي كرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پايه او دمي ست اين درنگ درد و رنج
به سان رود كه در نشيب دره سر به سنگ مي زند
رونده باش
اميد هيچ معجزي ز مرده نيست، زنده باش
هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سايه)
........................



سايه در كلن با هشتاد شمع روشن


شنبه ۱ مارس ساعت ۱۹

sa.01.03.08_19.00

alte feuerwache koln_melchlor

ورودی .۱ اورو

Sunday, February 24, 2008

روزها را ورق بزن


 

 بادها اگر با من نیستند،
                       پاروها بامنند!
خیزابه‌ها اگر نه،
                       دریا با من است!
به دریاکنار خواهمت رساند
               زورق رها شده‌ی زندگی!

به ژرفنای کشاکش فروشدن،
از پی ِیافتن کلیدی که بگشاید دروازه‌ها را،
در جستجوی شهرِ‌شادی و برابری
چنین بود شیوه‌ی من
                          و چنین ست!

لحظه‌ها اگر نه
مهر تو با من است،
ای که در کجاوه‌ی اندوهگین در دورها سرگردانی!
قایقی دریازده‌ام
که در کنارت پهلو می‌گیرم
- ای کرانه‌ی رخشنده و استوار -

*

در ترسی شبانگاهی فروشده‌ایم
می‌آیند، می‌بَرند، می‌سوزانند
هر شکوفه‌ئی را که لبخندی شاداب به کوچه بریزد.

دشمن اگر ندید، تو دیدی
که چه‌سان بگاهی که زیر پیگرد بودم
با خیزش ِ‌خروشنده‌ی عشایر چُوپی رفتم
و آوازم را پیوند زدم به مزامیر باستانی ِلرستان.

آواز ِمرا کدام دشمن تواند ربود؟
از مردمی‌ که درخود نهانم می‌دارند؟
  گلهای پیرهنها اگر می‌پوسند
نمی‌افسرند شکوفه‌‌های شادی‌بخش ما.
خواهمت شکافت، پوسته‌ی زمان!
تا بنمائیم برآمدگاهِ آینده را
در سرزمین ِمنش‌های نیک، که ‌می‌درخشد.
*
از ستاره گفتن و ستاره شدن در فرمانرو ِتاریک ِاهریمنان
پادافره‌ئی چنین دارد که تو داری!
آن که ‌می‌خواهد برچیند با آوازهایش
دانه‌های زنجیر را از پای بردگان
              سرنوشتی چنین دارد که من!

با اینهمه ، روزها را ورق بزن!
آینه‌ئی هست که می‌گذراند از خود
                  خیزاب ِ اختران را.
*
امروز اگر بر من،
فردا، با من است!
اگر که زخم می‌بارد دشنه‌ی پیشامدها بر پیشانی‌ام،
اگر آب می‌شود خورشید دیدگانت در روانه‌ی تاریک،
روزها را ورق بزن!

روزی فرا‌می‌آید
که هر آینه‌ئی پُر باشد از لبخند تو و آواز من.
روزی که خورشیدش برمی‌خیزد
از خاستگاهی شاد و گشاده‌رو.

ميرزا آقا عسگري (ماني)

 ۲۸/۱۱/۱۳۶۳ – تهران