Saturday, March 10, 2007

مدعی عدالت ، خجالت خجالت

    نتوانستم این چند عکس آرش را اینجا نگذارم. بدون شرح. معلمان میهن من! میهن...  



در آستانه نوروز ؛ قيمت هايي که بالا مي روند

کارتونی از جمال رحمتی


"مسئولان مهرورز مرحمت کنند سري به مغازه‌هاي عرضه لباس، روپوش، ميوه، شيريني و آجيل فروشي، آرايشگاه و… در شهر بزنند و ببينند که افزايش قيمت‌ها چطور بيداد مي‌کند. تازه هنوز مانده به شب عيد، چه شب عيدي شود امسال!"

ثريا، معلم بازنشسته اي که در فيش حقوقي او مبلغ 250 هزار تومان ثبت شده است، با اين آغاز، از نوروزي مي گويد که "باستاني" است و به هر ترتيب بايد اسباب آن را فراهم کرد.
به رغم انتشار اخباري مبني بر داير شدن مراکز فروش و عرضه مستقيم کالا در سطح شهر، وي معتقد است اين اقدام هيچ تاثيري بر ميزان قيمت‌ها نخواهد داشت.

در حالي که کمتر از دو هفته به آغاز سال نو ايراني باقي مانده است، اقشار مختلفي از مردم، در تکاپو براي تدارک سفره خود در نوروز باستاني يک هزار و سيصد و هشتاد و شش خورشيدي هستند. نوروز امسال اما بيش از هر سال ديگري در دوران پس از انقلاب، حکايت تنگي دستهاست. سفره هاي خالي و قيمت هايي که کمر راست کردن را براي اقشار فرودست جامعه، بسي صعب کرده است.
حتي قدرت خريد طبقه متوسط نيز به شدت نزول کرده و به گواه آمارهاي رسمي موجود، مهم ترين چيزي که در طول دوسال اخير، روند صعودي داشته، همين افت بيش از پيش قدرت خريد شهروندان و بخصوص به حاشيه رانده شدن طبقه متوسط ايران است.


نوسان قيمت ماهي
همزمان با نزديک شدن به روزهاي پاياني سال، تقاضا براي خريد ماهي براي آراستن سفره شب عيد، افزايش يافته. در همين ارتباط قيمت انواع ماهي پرورشي با نزديک شدن روزهاي پاياني سال 85 و شب عيد، 20 تا 30 درصدرشد کرده است.

اين درحالي است که در بازار عمده فروشي ماهي در شهرهاي شمالي کشور، هر کيلو ماهي کپورمعمولي پرورشي 1700 تومان، ‌هر کيلو ماهي آمور يا سفيد 2500 تومان و هر کيلو ماهي آزاد پرورشي 1100 تومان به فروش مي رسد.قيمت هايي که دربازار تهران با احتساب پنج تا شش درصد کرايه حمل و نقل تعيين مي شود.
البته گفتني است که قيمت انواع ماهي درخرده فروشي هاي سطح شهر و با توجه به ريز يا درشت بودن ماهي متغير است. به گزارش شبکه خبري صنايع غذايي ايران، محمد گشتاسب زاده ‌رييس هيات مديره صنايع همگن شيلات با تاييد افزايش قيمت ماهي در ايام نوروز تاکيد مي کند که افزايش مصرف با توجه به نزديکي به روزهاي پاياني سال ازيکسو و کاهش عرضه به دليل پايان فصل عرضه ماهي و آماده شدن براي توليد سال آينده، ازموارد عمده افزايش قيمت ماهي پرورشي در روزهاي پاياني سال است.
به گفته گشتاسب زاده، ‌نوسان قيمت ماهيان دريايي به دليل وابستگي صيد به شرايط جوي و امکان صيد در دريا ، ‌بسيار بيشتر است به طوري که اين نوسان قيمت گاهي به 200 تا 300 درصد نيز مي رسد.
به اين ترتيب قرار گرفتن ديگر محصولات دريايي چون ميگو بر سر سفره خانوار ايراني، حرف و حديث خود را دارد. اگر روزي ايران، صادر کننده نمونه خاويار در جهان بود، امروز به گواه آمار موجود، توليدات محصولات آبزي کشور، به کمتر از 10 تن در سال تنزل پيدا کرده است.
مديرعامل صندوق توسعه صادرات آبزيان کشور در مراسم اختتاميه جشنواره آبزيان استان قزوين اعلام کرده است که "سرانه مصرف ميگو در کشور کمتر از يک گرم است."
وي اضافه مي کند که: "در بخش توسعه آبزيان کمتر به فرهنگ‌سازي براي بالا بردن سرانه مصرف توجه داشته‌ايم که بايد در راستاي جبران عقب افتادگي‌ها تلاش کنيم."
به گفته اين مقام مسئول، در حال حاضر 108 مزرعه سردآبي و 49 مزرعه‌گرم آبي در استان قزوين وجود دارد که ‌امسال از مزارع سردآبي 830 تن و از مزارع گرم‌آبي 110 تن ماهي برداشت شده است.. 


شيريني، خشکبار و ميوه
به رغم انتشار اخبار گوناگون پيرامون موج فراگير گراني ها در سطح کشور متعاقب نزديک شدن روزهاي پاياني سال، مسئولان امور با اظهارات و سخنراني هاي گاه و بي گاه خود، سعي بر دلگرم کردن مردم در آستانه نوروز دارند. در همين زمينه، به گزارش خبرگزاري هاي رسمي، محمدرضا اسکندري، وزير جهاد کشاورزي، خبر داده است که در ايام نوروز هيچ کمبودي براي تامين ميوه، گوشت قرمز، مرغ و تخم‌مرغ در کشور وجود نخواهد داشت.
وي که در حاشيه همايش سومين اجلاس وزراي کشاورزي کشورهاي عضو اکو سخن مي گفت ، افزود: "امسال ميوه، گوشت قرمز، مرغ و تخم مرغ به حد کافي ذخيره شده و به وفور در بازار يافت مي‌شود."

وزير جهاد کشاورزي، در خصوص کنترل قيمت محصولات نيز گفت: "همچنين 134 نمايشگاه ارايه کالا در ايام نوروز در سراسر کشور برپا خواهد شد که محصولات مورد نياز مردم را با قيمت هاي کنترل شده عرضه خواهند کرد."
به گفته اين مقام مسئول، چنانچه مردم مايحتاج خود را از مکانهاي تعيين شده تهيه کنند خود به خود قيمتها کنترل و از سوء استفاده برخي افراد در اين ايام جلوگيري مي‌شود.
با اين همه، کمتر از 20 روز مانده به پايان سال، بسياري از فروشندگان به افزايش تصاعدي قيمت برخي کالاها روي آورده اند.
به گفته يکي از خشکبار فروشي هاي بزرگ پايتخت، قيمت پسته از۵۴۰۰ تا ۹۰۰۰ تومان در سطح شهر، متغير است که اين بستگي به نوع و کيفيت آن دارد. پيش بيني مي شود اين ميزان، تا شب عيد حدود ۵۰۰ تومان افزايش پيدا کند.
قيمت زعفران سه برابر شده است. تخم کدو که تا ماه گذشته ۴۵۰۰ تومان بوده هم اکنون به ۵۰۰۰ تومان رسيده و قيمت بادام هم بين ۸۰۰۰ تا ۹۰۰۰تومان در نوسان است.
سيدمصطفي حسيني رئيس اتحاديه خشكبارو آجيل فروشان با اشاره به افزايش ۵ درصدي قيمت انواع خشكبار در مقايسه با روزهاي پاياني سال گذشته، مي گويد: " قيمت انواع خشكبار و آجيل بر اساس عرضه و تقاضا متغير بوده و با توجه به نزديك شدن به روزهاي پاياني سال و افزايش تقاضا، قيمت ها فقط حدود ۵درصد يعني معادل هركيلوگرم ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومان درمقايسه مدت مشابه سال گذشته افزايش يافته است." وي قيمت هركيلو پسته را از ۵ هزار تومان تا ۱۱ هزار تومان، تخمه كدو حدود ۵ هزار تومان و بادام را هم حدود ۷۵۰۰ تا ۹ هزار تومان عنوان مي کند.
به گزارش خبرگزاري ها، قيمت هرکيلو شيريني تر بطور متوسط ۲۴۰۰ و هرکيلو شيريني خشک ۱۸۰۰ تومان است. يک شيريني فروش تهراني تصريح مي کند که: " قيمتهاي موجود متعلق به حدود سه ماه گذشته است و هم اکنون قيمت مواد اوليه از جمله روغن از ۱۲۵۰ به ۱۶۰۰ تومان، نارگيل از ۱۰۵۰ به ۲۲۰۰ تومان افزايش يافته و خامه نيزهرکيلو۴۰ تومان گرانترشده است."
همچنين قيمت هرکيلو پسته ۱۰۰۰ تومان، تخمه ۵۰۰ تومان ، گردو و بادام هندي ۱۲۰۰ تومان و آرد کيلويي ۱۳۰۰ تومان نسبت به حدود سه ماه پيش افزايش داشته است.

ميوه
قيمت هرکيلوپرتقال درجه يک در ميدان ميوه و تره بار۱۱۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان و دردرب مغازه ۱۵۰۰ تومان، نارنگي درجه يک در ميدان ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان و دردرب مغازه ۱۵۰۰ تومان است.
قيمت فروش هرکيلو سيب درجه يک در ميدان ۱۰۰۰ و دردرب مغازه ۱۴۰۰ تومان تخمين زده مي شود. قيمت موز نيز نسبت به دوروزگذشته از ۷۵۰ تومان به ۹۵۰ تا ۱۰۰۰تومان و دردرب مغازه به ۱۵۰۰ تومان افزايش پيدا کرده است.
اما اظهارات مسئولان امور، در مواردي از تناقضاتي با قيمت واقعي بازار حکايت دارد.
سيدرضا نوراني نايب رئيس اتحاديه صادرکنندگان ميوه و تره بار با اشاره به اينکه نظارتي بر بازار خرده و عمده فروشي ميوه وجود ندارد، گفته است: "درحال حاضر و به دليل عدم کنترل و نظارت برقيمت ها، يک کيلو نارنگي پاکستاني درميادين ۷۵۰ تا ۸۰۰ تومان و در مغازه‌هاي سطح شهر۱۵۰۰ تومان به فروش مي‌رسد."
وي عدم نظارت وکنترل برقيمت ها را يکي ازمهمترين دلايل تفاوت قيمت ميان بازار خرده وعمده فروشي ميوه عنوان مي کند: "دولت همان گونه که هم اکنون و درراستاي کنترل قيمت ميوه درشب عيد ، مقررکرده که برقيمت انواع ميوه هادرعمده فروشي ها وهمچنين درخرده فروشي نظارت کند بايد اين روند براي مابقي کالاها و در ساير فصول سال نيزادامه يابد."
نصب تابلوهاي بيلبورد درمبادي ورودي ميادين وارائه اطلاعات به خريداران درمورد قيمت انواع ميوه وتره باريکي از راههاي کاهش فاصله قيمت ها ميان عمده فروشي وخرده فروشي ها عنوان شده است.

وزير بازرگاني: افزايش قيمت نداريم
با اين همه، وزير بازرگاني جمهوري اسلامي اعلام کرده است که عيد امسال از ايامي است که افزايشي در عوامل توليد نخواهيم داشت و بازار کاملا تحت کنترل و تنظيم است: "سال گذشته مردم شاهد اقدامات صورت گرفته براي کنترل قيمت ها درشب عيد بودند به گونه اي که با مقايسه نوروز ۸۵ با نوروز ۸۴ اين امرکاملا مشهود است."
مسعود ميرکاظمي اضافه مي کند که: "در نوروز ۸۵ علي رغم اينکه ميوه و مرکبات از کشاورزان به قيمت بالاتري خريداري شده بود اما به نسبت نوروز ۸۴ قيمت ها بسيارمناسب تر بود و با ذخيره سازي که توسط بخش هاي مردمي و با مديريت وزارت بازرگاني صورت گرفت و با تسهيلات ارائه شده ذخاير موجود درروزهاي پاياني سال به بازار عرضه شد که در تمام طول عمرم نوروز ۸۵ تنها نوروزي بود که قيمت ميوه افزايش نداشت."
به گفته وي، امسال نيز کنترل و نظارت بر بازار شب عيد توسط خود اصناف و حتي بسيارقوي تر و با کمک بخش هاي مردمي صورت خواهد گرفت: "آنچه که در نوروز سال ۸۵ رخ داد توسط خود مردم بود و وزارت بازرگاني و هيچ دستگاه دولتي ديگر نيز حتي يک کيلو ميوه براي ذخيره سازي خريد داخل و واردات نکرده بلکه فقط فضا براي اين امر فراهم شد تا خريداران با قيمت مناسب ترکالاي خود را عرضه کنند و امسال نيزهمانند سال گذشته اقدام خواهد شد."

نقش واسطه ها
يک کارشناس مسايل اقتصادي وجود واسطه ها را در "اقتصاد بيمار ايران" يکي از دلايل اين رشد بي سابقه قيمت ها مي داند و معتقد است تزريق درآمدهاي نفتي به بدنه اقتصاد کشورو گسترش بوروکراسي اداري موجب افزايش هزينه هاي دولت شده است. اين کارشناس اقتصادي پيش بيني مي کند که با توجه به شرايط خاص داخلي و بين المللي کشور، روند افزايش قيمت ها و نارضايي ها در اين زمينه در ارديبهشت 86 شکل تازه اي به خود بگيرد.
با اين همه، محمد آزاد، رئيس شوراي اصناف در گفتگو با خبرگزاري مهر از اتخاذ تدابير لازم براي جلوگيري از گراني هاي پايان سال خبر مي دهد و مي گويد: "امسال دولت با همکاري اصناف اقدام به برپائي فروشگاه هاي عرضه کالا خواهد کرد تا مردم مايحتاج شب عيد خود را در يک محل متمرکز و با قيمت‌هاي کنترل شده و مناسب تهيه کنند."
وي با تاکيد برممتاز بودن کيفيت کالاهاي عرضه شده در مراکزفروش نوروزي تصريح مي کند: "کيفيت کالاها کاملا تحت کنترل بوده و همچنين قيمت ها با نظر کارشناسان قيمت گذاري شده و مامورين بازرسي براي جلوگيري از تخلف به صورت شبانه روزي نظارت خواهند داشت."


 به گفته او نمايشگاه هاي عرضه مستقيم کالا و فروشگاه هاي عرضه کالاهاي نوروزي امسال در سطح گسترده تري دراستان تهران ۱۴ مرکز فروش نوروزي و در۲۲ استان در مرکزاستان ها برگزارخواهند شد.وي خاطر نشان مي کند: "مايحتاج مردم در مراکزفروش نوروزي بين ۲۰ تا ۳۰ درصد ارزانتر از بازارعرضه خواهد شد."
در سال هاي گذشته هم شاهد وعده مسئولان براي برداشتن بار سنگين گراني در ايام روزهاي پاياني سال و افسارلجام گسيخته قيمت ها دراين روزها بوده ايم.

Wednesday, March 7, 2007

سخنرانی احسان طبری در میتینگ دومین 8 مارس بعد از انقلاب بهمن: رهایی زنان...

جشن روز جهانی زن، تهران، اسفند ۱۳۵۸

بانوان و دوشیزگان ارجمند !
دوستان بسیار عزیز !
از جانب خود و بنام همرزمان سیاسی خود ، جشن فرخنده هشتم مارس را با قلبی سرشار از مهر و آرزو و امید به همة شما عزیزان شادباش می گوئیم . اینکه بار دیگر زنان آزاده میهن ما توانسته اند جشن بزرگ جهانی خود را در شرایط ایران پس از انقلاب برپا دارند ، شگون نیکی است برای روزگاری بهتر، که امید است در راه باشد .
دوستان و یاران عزیر و رزمنده ! خواهران و دختران گرامی ما ! موافق برنامه ای که برای این مجلس ترتیب داده شده ، مسائل مربوط به جشن هشتم مارس و وظایف روز زنان و رزمندگان کشور ما و مسائل مربوط به حقوق اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زنان ایران و مسئله برابری زن و مرد در جامعه پس از انقلاب از طرف سخنرانان ( بویژه رفیق گرامی بانو مریم فیروز ) مطرح میشود . 
لذا من سخن خود را به یک موضوع محدودتر اختصاص میدهم و آن معرفی کوتاه و فشرده ای از چهره زن در تاریخ کهن سال کشور ما و یادآوری از مسئله زن در جامعه گذشته و امروزی کشور ماست . مقصد از این گفتار آنست که در این تاریخ سرسپید ، با همه آزارها و تحقیرها که در حق زن _ که خود نیمی از اجتماع است و پدید آورنده و پرورندۀ نیمی دیگر _ روا داشته  شده و علیرغم ستم دوگانه ( یعنی ستم طبقاتی و ستم جنسی ) جامعه ایران از سه هزار سال پیش تا امروزه ، زنان برجسته در تاریخ کم نداده است ، وقت اقتضا نمی کند که در این باره به تفصیل بپردازیم ، لذا بناچار گفتار ما فهرست وار می شود .
  
از قدیم ترین ایام ،که دوران اسطوره ای تاریخ ماست ، آغاز کنیم . در آن هنگام که گاتها و یشت ها  و دیگر بخشهای اوستا کتاب مقدس زردشت، نوشته شد، ما بنام زنان نام آور متعددی برخورد می کنیم.
در اساطیر زرتشتی بعضی از ایزدان زن مانند "آناهیتا  " ( یا ناهید ) که الهه زیبای نمو و فراوانی بود و " چیستا " ، که رب النوع دانش است و تقریباً هم سنگ است با مینروا . الهه خرد در یونان و همتای او آتنا ، الهه خرد در اساطیر قدیم رم ،  و احتمالا " رتا " خدای دارائی نیز الهه ایست زن .
در اوستا و دیگر کتب مذهبی زرتشتی ، که به زبان پهلوی نوشته شده ، نام زنان بسیاری بمیان می آید ، مانند " دغدو " ( که نام مادر زرشتت است ) " هوی " " همسر زرتشت " " " پوروچیستا " ( دختر کوچک و محبوب زرتشت ) " مشیانه " ( نخستین زن آفریده اهورمزدا ) مانند حوا در اساطیر سامی و " شهرناز " و " ارنواز " ( که دختران جمشید بودند ) ، و " جهیکا " ( دخت اهریمن و زن نابکار ) در قبال " نائیریکا " که مظهر زن نیکو کار است و غیره و غیره .
از این اساطیر دینی که بگذریم ، در حماسه ملی ما نیز چهرۀ زن فراوان است . در داستانهای حماسی منظوم و منثور به چهرۀ زن گاه بمثابۀ مظهر عشق ، گاه بمثابۀ مظهر دلاوری ، گاه بمثابۀ مظهر مکر و دغل برخورد می کنیم . در حماسة عظیم منظوم فردوسی چهرۀ زن جای برجسته ای دارد . مانند فرانک ، رودابه ، جچریره ، سودابه ، تهمینه ، گردآفرید ، بانوگشسپ ، فرنگیس ، منیژه و غیره .
د ردوران اشکانیان و ساسانیان داستانهای منظوم و منثور دیگری در بارة عشق نگاشته شده است ، که در آن چهرة زن دارای نقش مرکزی است ، مانند داستانهای خسرو  و شیرین ، ویس و رامین ، زال و رودابه و نیز ورقه و گلشاه ، همای و همایون ، رابعه و بکتاش و غیره . که پس از اسلام تنظیم شده است .
 
در تاریخ سیاسی ایران برخی از زنان نقش مهمی بازی کرده اند ، مانند " آمی تیس " ( یا هما زن کوروش هخامنشی ) " آتسا" ( دختر کوروش ). " رکسانا یا روشنک " ( دختر داریوش سوم و زن اسکندر )‌.
" پورشات " ( همسر داریوش سوم ) ، آزرمیدخت و توراندخت ، ملکه های ایران  در اواخر ساسانیان ، تا بیائیم به پس از اسلام حرة ختلی عمة سلطان محمود و چهار ترکان خاتون ( که این واژه به ترکی جغتایی بمعنای شهبانو است ) مانند ترکان خاتون ( همسر ملکشاه سلجوقی ) و ترکان خاتون ( همسر سلطان سنجر ) و ترکان خاتون ( مادر سلطان محمد خورزمشاه ) و ترکان خاتون ( همسر اتابک سعد بن زنگی ) و دیرتر در دوران صفوی ، پری خان خانم ( دختر شاه اسماعیل صفوی ) .  و باز هم دیرتر در دوران قاجار ، مهد علیا ( مادر ناصرالدین شاه ) و غیره .
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که نام برخی از زنان اشرافیت ساسانی با تاریخ اسلام و بویژه تشیع پیوند خورده . از آنجمله نام شهربانو ، دختر یزدگرد ساسانی ، که همسر حسین بن علی ، شهید کربلا و مادر امام چهارم ، زین العابدین است . و نام کیهان بانو ، که مادر امام جعفر صادق است . اینها زنان قشرهای فوقانی جامعه ایرانی هستند که نامی شده اند . ولی از میان مردم و عامه نیز ، علیرغم محیط نامساعد ، زنان بسیار برخاسته اند .
در تاریخ شعر ایران میتوان از شعرای نامداری مانند رابعه بنت کعب قزداری( شاعره پارسی گوی عرب نژاد ) . مهستی گنجوی ، پروین اعتصامی نام برد  . در تاریخ خوش نویسان ایران بنام مریم بانو نائینی ، نسخ نویس معروف زمان فتحعلیشاه برخورد می کنیم .
در افسانه های عامیانه و خلقی چهرة زنان بسیار با خصال متفاوت وارد شده ، مانند " نمکی " " کلثوم ننه "  " هفت لنگه گیس "  " مادر فولاد زره "  " ملکه فرخ لقاء " و غیره  ،  و یا در دو داستان مهم کهن و خلقی ما ( یعنی ، " سمک عیار " و " داراب نامه " ) چهره های زنان متعددی وارد میشود که از آنها میتوان بویژه نامهای " روز افزون " ( سمک عیار ) و " جهان افروز " ( داراب نامه )‌را یادآوری کرد . که دلاوری " روز افزون " و " جهان افروز " مانند " گرد آفرید " و " گردید " ( خواهر بهرام چوبین ) و آذر همایون ( راهبة‌آتشکدة اصفهان که در مقابل اسکندر مقاومت کرد )   مایۀ آفرین و شگفت انگیز است .
پیوسته در تاریخ ما  ، به چنین زنان شیر صفتی برخورد میشود که ، علیرغم محیط نامساعد اجتماعی ، گاه کار مردان را به از آنان انجام میدادند و این توصیفات تا از زندگی برنخیزد . نمیتواند در افسانه منعکس شود و خود بهترین دلیل است که نام زنان نامدار را تنها در سطوح بالای جامعه نباید جست .
در مورد این نوع زنان است که شاعر ایرانی جامی در نفحات الانس دو بیت عربی آورده است که ترجمه اش چنین است :
" اگر زن آنطور باشد که ما توصیف کرده ایم ، پس من زنان را بر مردان برتری مینهم . زیرا مؤنث بودن برای واژة خورشید ( در عربی ) عیب و مذکر بودن برای واژۀ هلال ( در عربی ) افتخاری نیست " . *
متاسفانه زن ایرانی از همان آغاز پیدایش حجاب در زمان هخامنشیان و تشکیل حرم ها ( شبستان ) در جوامع اشکانی و ساسانی ابداً عضو تام الحقوق جامعه نبوده و حتی لحن بسیاری از نوشته های ادبی و تاریخی ما طوری است که گویا زن را یک انسان تمام عیار نمی دانستند ، بلکه تنها بقول خودشان " عورتی " میشمردند که حق قیاس کردن خویش با مردان ندارد . در مرزبان نامه آمده است .

" دختر نابوده به  ، اگر ببود ، یا به شوی ، یا به گور ! "

متأسفانه این لکه ای در ادبیات ماست که از بسیاری مطالب توهین آمیز در باره زن انباشته است . که مبتنی بر سنن خواری زن در جامعه است . و من از گفتن آنها شرم دارم و این نوشته ها و اشعار آشکارا ضد شخصیت و حیثیت انسانی زن است . مثلاً تصریح کرده اند که زن حق فرا گفتن علم ندارد .
در این زمینه اوحدی مراغه ای از همه بدتر سروده است ، آنجا که می گوید :

زن بد را قلم بدست مده
دست خود را قلم کنی  ، آن به
زانکه شوهر شود سیه جامه
تا که خاتون شود سیه نامه
چرخ زنرا خدای کرده بحل
قلم و لوح گو به مرد بهل
کاغذ او کفن  دواتش گور
بس بود گر کند به دانش زور
دور دار از قلم لجاجت او
تو قلم میزنی ، چه حاجت او
او که الحمد را نکرده درست
" ویس و رامین " چراش باید جست
زن چو بیرون رود بزن سختش
خودنمایی کند ، بکن رختش
ورکند سرکشی ، هلاکش کن !
آب رخ میبرد ، به خاکش کن !
زن چو خامی کند بجوشانش
رخ نپوشد ، کفن بپوشانش!

و خیال نکنید که تنها اوحدی این مهملات را سروده ، نظایر اینها را فراوان میتوان آورد این نشانه سوابق طولانی زن دشمنی در جامعه ایرانی است که خود نتیجۀ نظام اشرافی و مرد سالاری ناشی از آن بود ، چنانکه حتی محمد رضا پهلوی ، که خود را منجی زن جا میزند . در مصاحبه با روزنامه نگار خارجی ایتالیایی ( بانو اوریانا فالاچی ) صریحاً میگوید که زنان تنها با  زیبایی خود میتوانند تاثیر کنند والا مکار و جاه طلبند و در تاریخ جهان کاری نکرد ه اند و حتی بهترین طباخان هم زن نیستند ؟ افسوس که چنین اندیشه های زشت و وحشتناکی در مواردی ادبیات بزرگ انسانی کلاسیک ما را آلوده کرده است .
با اینحال شخصیت واقعی زن ایرانی ، علیرغم همة موانع اجتماعی و خرافات و رسوم ما تجلی کرده و اثرات خویش را جابجا در تاریخ کشور ما باقی گذاشته است . ما به همه نیاکان زن خود ، که این همه تحقیر را تحمل کرده اند و آنهمه فضیلت ها را پدید آورده اند ، درود می فرستیم !
  
همانطور که در یک پژوهش تاریخی خانم " شیرین بیانی " در مورد تحولی که در سرنوشت زن پس از هجوم مغول ایجاد شده ، بدرستی تشریح  گردیده ، در این دوران تا حدی نقش خاتونان مغول با مردان در خورد مقایسه است . زیرا در نزد مغول آن سرکوفتگی زنان که در جامعة ما سنت داشت ، لااقل به آن شدت موجود نبود ، حتی در قبایل عرب هم به اندازه ایران نبود و احتمالاً ایرانیان در مسئله حجاب و تعدد زوجات دخالت داشته اند . زیرا چنانکه گفتیم حجاب و تعدد زوجات خاص اشرافیت ایران بود و قضاوتهایی که در شاهنامه و یا ویس ورامین شده ، نشان میدهد که تحقیر شخصیت زن متاسفانه یک سنت اشرافی ایرانی است .
  
آری ، زن در سراسر تاریخ ایران ، بویژه زنان زحمتکش شهر و ده ، علیرغم حقوق بدیهی انسانی خود ، با خشونت سرکوب شدند و در محیط " حرم " و " اندرون " این سر کوفتگی و بی حقی بدون مفر ، اثرات منفی خود را  در روحیات زنان باقی گذاشته است و زنان ما رنج آنرا تا امروز متحمل میشوند .
از زمان مشروطیت ، زن ایرانی بتدریج وارد عصر رهایی جنسی و اجتماعی خود میشود . آزادیخواهان و متجددان زن و مرد در این زمینه سخن بسیار گفته و تلاش فراوانی کرده اند . همین سخنها و تلاشها ، همراه با فشار زمانه ، بعدها سلسلة پهلوی  را که عمدة نقشش " ترمز تاریخ " از راه برخی عقب نشینی های ظاهری بود ، به اتخاذ تدابیری ، غالباً صوری ، در مورد زن ایرانی که در درجه اول شامل زنان طبقات ممتاز میشد . مجبور ساخته بود. البته آنها می کوشیدند خود را " منجی زن ایرانی " نشان دهند و اشرف پهلوی با همه خصائص نابرازندة خود، در این زمینه ادعاها داشت . و حال آنکه زنان سلسله پهلوی مانند تاج الملوک ، مادر شاه مخلوع و اشرف و فرح و فاطمه و یک جوخه دیگر از این قبیل ، بیشتر دنبالگر سنن پری خان خانم ها و مهد علیاها بودند و نه نمودار یک زن رشد یافتة امروزین .
جامعه سرمایه داری زن را بمثابه بردة خانگی ، عروسک ، افزار تفریح و زنان زحمتکش را بعنوان نیروی کار ارزانتر می پذیرد ، ولی بر خلاف دعاوی جریانات به اصطلاح " زن گرایانه " ( فمینیست ) بورژوایی در آمریکا و اروپا ، مسئله بر سر روابط زن و مرد و یا " مردانه " بودن تاریخ و ضرورت شکاندن " حکومت مردان " در جهان نیست . خود مرد سالاری نتیجه وجود بهره کشی و ستم طبقاتی است . تبدیل مسئله زن در جامعه به موضوع تضاد زن و مرد ، سفسعلة گمراه کننده ایست . در جامعه طبقاتی ، مردان زحمتکش از زنان زحمتکش سرنوشت بهتری ندارند و " ستم مرد " خود محصول وجود ستم طبقاتی است ، که مرد نیز قربانی آنست . سخن بر سر رهایی اجتماعی انسان و در عین حال رهایی صنفی زن است . این دو جهت را از هم نمیتوان و نباید تفکیک کرد . تقدم البته با رهایی اجتماعی است . که چون تحقق یابد ، بناگزیر رهایی صنفی زن را نیز با خود دارد ، " چونکه صد آید ، نود هم پیش ماست " .

زنان ما همانطور که از اقدامات دوران پهلوی ( که با ایجاد یک نمای دروغین شرکت زنان در مجلس یا کابینه میخواست مسئله بی حقی خانوادگی ، فردی و اجتماعی و صنفی زن را حل شده جلوه دهد ) برحذر و متنفر بودند . باید از قبول نظریات " زن گرایی" دروغ و مضر بورژوایی غرب ، که بجای آنکه دشمن اصلی ( امپریالیسم و طبقات ممتاز جامعه ) را معرفی کند ، " مرد " را بعنوان دشمن اصلی زن معرفی میکند . احتراز ورزند و مبارزه را در جای اصلی ، در صحنۀ جامعه انجام دهند .
برای زنان ما که حتی در تیرگیهای قرون ، با نامهای پرتوافکنی درخشیده اند ، نبرد در دو جبهه ، جبهة اجتماعی و جبهۀ صنفی هر دو و در پیوند نزدیک با هم ضرور است . در این ذره ای تردید نیست که زن ایرانی ، با فرو ریختن تمام باری که گذشته ای طولانی بر دوش جسم و جانش نهاده است . به یکی از دو ستون اصلی جامعه در همة گستره ها بدل خواهد شد و به انواع اسارت ها ، صنفی ، طبقاتی ، ملی و غیره خاتمه خواهد داد.
  
برای اینکار مبارزه و زمان لازم است . سیر عمومی تاریخ عصر ما بسود اوست . هیچ نیروئی قادر نیست از رهایی کامل زن ایرانی مانند زنان خلقهای دیگر و تبدیل شدن آنها به اعضاء تام الحقوق جامعه و سازندگان تمام عیار تاریخ جلوگیری کند .

 
برای زنان ما که حتی در تیرگیهای قرون ، با نامهای پرتوافکنی درخشیده اند ، نبرد در دو جبهه ، جبهة اجتماعی و جبهۀ صنفی هر دو و در پیوند نزدیک با هم ضرور است . در این ذره ای تردید نیست که زن ایرانی ، با فرو ریختن تمام باری که گذشته ای طولانی بر دوش جسم و جانش نهاده است . به یکی از دو ستون اصلی جامعه در همة گستره ها بدل خواهد شد و به انواع اسارت ها ، صنفی ، طبقاتی ، ملی و غیره خاتمه خواهد داد.
  
برای اینکار مبارزه و زمان لازم است . سیر عمومی تاریخ عصر ما بسود اوست . هیچ نیروئی قادر نیست از رهایی کامل زن ایرانی مانند زنان خلقهای دیگر و تبدیل شدن آنها به اعضاء تام الحقوق جامعه و سازندگان تمام عیار تاریخ جلوگیری کند .

 
اکنون جشن جهانی زن از جشنهای بزرگ عصر ماست . ما در عین حال به جشنی که برای بزرگداشت زنان نامدار اسلامی مانند فاطمه بنت محمد و زینب بنت علی بر پای میشود ، احترام می گذاریم .
  
زنان کشور ما در تاریخ اخیر کشور همیشه نقش چشم گیری داشتند. در انقلاب مشروطیت ایران زنان ما شرکت موثر ورزیدند و سودمند است که مجلۀ جالب سازمان زنان مترقی ما این نقش را برجسته کند . در میان زنان صد سال اخیر ، بانوان مترقی و فرهنگ پروری که در راه رهایی زن ایرانی کوشیدند ، فراوانند . آنها را باید شناساند و نام آنها را نیز باید برجسته کرد تا کسی فراموش نشود .
در انقلاب اخیر ایران نقش بسیار مهم و سراسر فداکارانۀ زنان ایران ، بعنوان مادر و همسر و مبارز مستقیم داخل صحنه انکار ناپذیر است . در پایان سخن خود ، علاوه بر جشن هشتم مارس ، عید نوروزی را که از راه می رسد . به همه حاضران گرامی شادباش می گویم . امید است که شقایق ارغوانی انقلاب ما شکوفاتر شود و هرگز بادهای کینة‌امپریالیستی و ارتجاعی آن را پرپر نکند .
*********
 نقل از سایت دوستداران احسان طبری در  اسفند ماه سال 1385 

شهرام جزايري مي رود ، زنان سرکوب مي شوند

"برخورد اخير با جنبش زنان، حرکت اين جنبش بسوي مردم را تسهيل کرد." دکتر فريبرز رئيس دانا، اقتصاددان و عضو کانون نويسندگان ايران، با ذکر جمله فوق، در 8 مارس، روز جهاني زن، در گفتگو با "روز" از فراز و فرودها، نيازها و ضرورت هاي ارتقاي جنبش و چشم انداز آن سخن مي گويد. متن گفت و گو را مي خوانيم.
در آستانه 8 مارس روز جهاني زن، خبرهاي ناگواري از برخورد با فعالين جنبش زنان ايران منتشر شده است. ابتدا اگر موافقيد به تعامل دولت ها در طول بيش از نيم قرن گذشته با روزهاي مهم جهاني مانند روز جهاني زن يا اول ماه مه، روز جهاني کارگر بپردازيم.
من متاسفم که در ايران، سالهاي سال است، از نظام گذشته بگيريد تا جمهوري اسلامي، عناد و کينه ورزي عجيب و عميقي بين دولتمردان نسبت به روزهاي جهاني وجود دارد. حاصل جمع همه اينها در تمام دولت ها از زمان رضا شاه به اين سو نشان مي دهد که همه آنها وجه مشترکي دارند و آن اينکه اين روزها موجب مي شود گروههاي اجتماعي به انديشه هاي مستقل تر و آزادانه تر دست پيدا کنند. احساس کنند که در جهان تنها نيستند. اتکا به نفس شان بالا برود و بر قدرت مردمي استوار شوند. از دام ها و حيله ها و سلطه هاي پدرسالارانه، تبليغات دروغين، ايدئولوژي سازي ها و وجدان هاي کاذب آفريني رها شوند و نيرو بگيرند. با روز جهاني کارگر به بدترين شکل برخورد مي شود. روز جهاني دفاع از محيط زيست همين طور است. 8 مارس، روز جهاني زن که يکي از مهم ترين روزهاي جهان است هم همين طور. يادمان باشد که در ميان روزهاي جهاني، روز جهاني زن و روز جهاني کارگر مهم ترين ها هستند. بقيه روزها، مانند کريسمس يا عيد نوروز باستاني، از روزهاي سنتي به شمار مي آيند. روزهاي جهاني که با اراده مردم برگزيده شده اند اهميت خاصي دارند و همين برگزيده شدن و اراده مند بودن است که خشم دولت ها را بر مي انگيزد. اين برخوردها در ايران هميشه بوده است. 


 جريان اصلاح طلب به عرصه هاي بازتر براي جنبش هاي اجتماعي مانند جنبش کارگري، دانشجويي و زنان در دوران زمام داري خود اشاره مي کند. تا چه حد با اين ديدگاه موافقيد؟
در دوره اصلاحات حکومتي هم ما نديديم که "دولت اصلاحات" اجازه اي بدهد، حمايتي بکند، سينه خود را جلو دهد و بگويد من ايستاده ام تا مردم بتوانند اين روزهاي مهم جهاني را جشن بگيرند. در چهار سال گذشته، زماني که علائم فرتوتي اصلاح طلبان ظاهر شد، وقتي جريانات جديد که مي خواستند به کرسي قدرت تکيه کنند و تماميت خواهي را متحقق کنند فعاليت جديد خود را شروع کردند، از آن زمان برخوردها خيلي تندتر شد.
 سپس، در سال 1385، دو برخوردبسيار زننده با زنان ايران انجام شد که اگر از زاويه ديدهاي مختلف به قضيه نگاه کنيم، تامل برانگيز و رنج آور است. اگر با زاويه ديد انساني نگاه کنيم، به اين سوال مي رسيم که چرا بايد واقعا با زنان ما ـ برخي از نمايندگان زنان ما، چون خودشان هم معتقدند نماينده برخي از اقشار زنان و انديشه ها هستند ـ که تنها به شيوه صلح آميز مطالباتشان را مطرح کردند، آنگونه برخورد شود؟ ضرب و شتم شديد، پرونده سازي، دادگاهي کردن و بازجويي هاي طولاني. آنها را به دادگاه انقلاب کشانده اند. اصلا من نمي دانم چرا بعد از نزديک به سي سال، بايد هنوز دادگاه انقلاب وجود داشته باشد و چهل پنجاه زن معترض را که پيشنهاد قانوني دارند، به آنجا بکشانند؟ روز 14 اسفند هم تعدادي از خانم ها رفتند که ببينند سرنوشت دوستانشان که به دادگاه احضار شده اند چه مي شود، و اين برخوردها صورت گرفت. شماري از اين خانم ها دوستان و همکاران من بودند، شماري شاگردان من. آنها به طور صلح آميز دم درب دادگاه ايستاده اند، دوباره به آنها حمله مي شود، دوباره پرونده سازي، دوباره بازجويي، دوباره بي خبري خانواده ها... اين مسائل به لحاظ انساني براي من که در اين سرزمين زندگي مي کنم و به وفاداري به ارزش هاي غني، به زحمت و تلاش، به توانمندي، به روحيه شاد و سازنده اين زنانمان آگاهم، رنج آور است. بخش بزرگي از جامعه ما که اين اخبار را شنيده اند فقط افسوس خورده اند. 

کدام اقدام عليه امنيت ملي؟
مدتي است که تريبون هاي رسمي و غير رسمي، از "وابستگي" جنبش زنان گفته اند و اينکه اين عده صرفا با اغراض سياسي خاصي در پي اقداماتي مانند "انقلاب هاي مخملي" و... هستند. جدا از موضع گيري هاي مشهور اين جريانات، تعميم اين مسئله را به کليت اقداماتي که در راستاي مطالبات جنبش هاي اجتماعي ايران صورت مي گيرد چگونه مي بينيد؟
به هر حال پديده "وابستگي" به خارج، "تحريک پذيري" از خارج و مداخله خارجي به هر شکلي محکوم است. اما از آن طرف حرکت هاي زيرکانه و موذيانه دستگاههاي وابسته به صهيونيسم هست. دستگاههاي وابسته به امپرياليسم امريکا که دولت ها را به اشتباهات پي در پي مي کشانند تا زمينه هايي را براي تبليغات خود فراهم بياورند. من نمي دانم يکي از تريبون هاي اينها روزنامه کيهان چه مي گويد و از کي دارد دفاع مي کند و چي را دارد محکوم مي کند. اما برخوردي چنين با زنان حتما و حتما بيشتر به زيان جمهوري اسلامي است. من اگر به جاي مسئولان رده بالاتر از کيهان بودم، به خود عملکرد کيهان بيشتر از همه مظنون مي شدم. براي اينکه حتي در همان رژيم هايي که گرفتار انقلاب مخملين شدند، بعدها معلوم شد برخي ها موذيانه مسائل را دامن مي زدند و زمينه را براي سست کردن ارکان حکومتي فراهم کردند. هيچ ايراني روشني نمي خواهد مداخله خارجي، جنگ افروزي و ناامني در کشورش باشد. اما هيچ ايراني آزاد انديشي نيست که مسئول روزنامه کيهان را از من وطن دوست تر بداند. از من با شعورتر بداند. مي توانيد از مخاطبان بپرسيد. او فقط بلد است فحاشي کند. من از کجا بدانم که او وابسته نيست؟ ما از کجا بدانيم که عملکرد خود او بيشتر موجب سرنگوني نمي شود؟ آنچه که زنان ما مي خواهند، دستيابي به حقوق و خواسته هايي است. 
 اين جريان ها عنوان مي کنند که برخي از مطالبات زنان، با شريعت اسلام همخواني ندارد، در نتيجه طرح و پيگيري اين مطالبات محلي ندارد و کار "استکبار" و "ضد انقلاب" است...
زنان ما مي خواهند که قانون مجازات "سنگسار" لغو شود. حالا ممکن است اين جريان بگويد خب خواسته شما خلاف اسلام است. اما اين به روزنامه کيهان نيامده است! او که ملاباشي معرکه نيست. او فقط بلد است فحاشي کند. در جوابش اين خانم ها هم مي توانند بگويند، مجازات سنگسار را مي خواهيد ادامه بدهيد؟ مي خواهيد بگوييد اسلامي است؟ پس آن را علني کنيد! مجازات سنگسار بنا بر قاعده اش بايد جلوي چشم همگان صورت بگيرد و امروز نقش اين چشم را "صدا و سيما" بازي مي کند. به قول يکي از نويسندگان، مجازات سنگسار را بياوريد در ميدان آزادي و تمام مراسم را از تلويزيون پخش کنيد تا همه ببينند و درس عبرت بگيرند! پس همين که شما پنهاني اين کار را انجام مي دهيد، نشان دهنده اين است که عده اي در درون شما به اين کار اعتقاد ندارند. 

 ايجاد فضاي ياس و ناميدي و آنچه جريان هايي سعي دارند به عنوان "شکست" در مورد يک جنبش اجتماعي جا بيندازند، چه عواقبي مي تواند در جامعه اي با ويژگي هاي جامعه امروز ما داشته باشد؟
ايجاد فضاي ياس و نااميدي باعث مي شود که بيماري هاي اجتماعي، انحراف هاي اجتماعي، نارسايي هاي اجتماعي که مرتب در حال قرباني گرفتن است، بيشتر شوند. در تحقيقات دانشگاهي که ما انجام داديم پي برديم بيش از 90 درصد پديده "زنان خياباني" ريشه در فقر دارد. آمار اعتياد بالا رفته است. حتي در خانواده هايي که تمکن مالي دارند، گرايش به سوي انواع محرک ها، روانگردان ها و مواد مخدر بالا رفته است. خب، وقتي که جايگزيني اجتماعي وجود ندارد که زنان جامعه، کارگران جامعه، جوانان جامعه بتوانند در محيطي آزاد و دلخواه خود حرف بزنند، انتقاد کنند و وقتي مي دانند براي يک تجمع محدود در برابر دادگاهي که معلوم نيست به چه جهت مردم را مي برد، اينگونه سرکوبگرانه برخورد مي شود، نتيجه آن، تحريک و شورش کور از يک سو و شورش بي صدا از سوي ديگر مانند پناه بردن به مواد مخدر و قرص هاي روانگردان است. 
 بارها "اقدام عليه امنيت ملي" به عنوان جرم از سوي نهادهاي مسئول، مطرح شده است.
آن جرياني که اين مساله را مطرح مي کند و به آن دامن مي زند، دشمن امنيت ملي است. آنها براي امنيت ملي کشور ما مشکل ايجاد مي کنند. اينگونه برخوردها با مطالبات مردمي، تنها بستر مداخلات بيگانگان را در کشور ما فراهم مي کند. شماري از اين خانم هايي که فعال هستند، سابقه فعاليت هايشان خيلي بيشتر از قاضي هايي است که امروز آنها را محاکمه مي کنند. سابقه فعاليت هاي آنها در مبارزات ضد امپرياليستي و عدالتخواهانه. شما نگاه کنيد وقتي انبوهي از جوانان فقط به امريکا و حتي به دبي مي انديشند، شهرام جزايري شده است يک قطب، اما شماري از جوانان ما مي روند آنجا که از حقوق ملي و اجتماعي دفاع کنند و آماج حمله قرار مي گيرند. من به خودم مي گويم واقعا به "تنگ چشمي آن ترک لشکري نازم، که حمله بر من درويش يک قبا آورد. "

 شهرام جزايري، تمسخرآميز تمام نيروها را پشت سر مي گذارد و مي رود، اما دختران و زنان بي پناهي که در نهايت شيوه هاي مسالمت آميز آمده اند خواسته هاي خود را مطرح کنند، آنطور با برخورد تند اين نيرو و آن نيرو مواجه مي شوند. اين چه قدرت نمايي است؟


Wednesday, February 28, 2007

با تشکيل سنديکا موافقيم

اعتصاب آرام معلمان در سراسر کشور در واکنش به تصميم دولت در استرداد لايحه خدمات کشوري، بازتاب هاي مختلفي در ميان فعالين جامعه مدني و مسولان امور به همراه داشته است. هاجر تحريري نيک صفت، نايب رئيس کميسيون آموزش و تحقيقات و نماينده رشت در مجلس اسلامي در گفتگو با "روز" ضمن تاکيد بر اينکه وضع فعلي پرداخت حقوق فرهنگيان کشور مناسب نيست، اظهار اميدواري مي کند که در تصميمات دولت، در ارتباط با لايحه نظام پرداخت هماهنگ حقوق "اتفاقات خوبي" رخ دهد. اين گفتگو در پي از نظرتان مي گذرد.
خانم تحريري، هفته گذشته در واکنش به تصميم دولت در استرداد لايحه خدمات کشوري، معلمان اعتراضات جدي داشتند و به اعتصاب آرام در سراسر کشور دست زدند. سرنوشت اين لايحه در مجلس چه شد؟
استرداد الان منتفي شده است. چون دولت درخواست استرداد را داشته است اما در جلساتي که بين رئيس مجلس و رئيس جمهور برگزار شد دولت اين درخواست خود را پس گرفت و بنابراين دولت مکلف شده است آئين نامه اجرايي اين را تنظيم کند. 


در اعتصاب معلمان، لايحه نظام پرداخت هماهنگ حقوق هم مطرح بوده است...
در ارتباط با تحصن آرام معلمان عزيز کشورمان بايد عرض کنم اسم اين لايحه، لايحه مديريت خدمات کشوري است. اسم آن لايحه نظام پرداخت هماهنگ حقوق نيست. من نمي دانم چرا بعضي از افراد اين مساله را در ذهن مردم جا انداختند. اين لايحه، بحث مديريت کل ساختار را در مورد خدماتي که بايد به مردم ارائه شود مطرح مي کند.
به هر حال بحث پرداخت حقوق هم در آن مطرح است.
همه مسائل در آن هست از جمله بحث حقوق. يعني يک دهم اين لايحه به بحث حقوق پرداخته است. تازه اين حقوق هم که به آن پرداخته شده است فقط مربوط به حقوق فرهنگيان نيست. مربوط به حقوق کل کساني است که در سيستم دولتي مشغول کار هستند؛ که يک بخش آن مي تواند شامل حال فرهنگيان محترم شود. هنوز اتفاقي نيفتاده است که کسي بخواهد اعتراض کند. يعني الان به دولت اين اجازه داده و از او خواسته شد که آئين نامه اجرايي را در کليه قسمت هايي که مربوط به اين لايحه مي شود، تنظيم کند؛ از جمله بحث مربوط به پرداخت حقوق.


در اعتصاب معلمان، لايحه نظام پرداخت هماهنگ حقوق هم مطرح بوده است...
در ارتباط با تحصن آرام معلمان عزيز کشورمان بايد عرض کنم اسم اين لايحه، لايحه مديريت خدمات کشوري است. اسم آن لايحه نظام پرداخت هماهنگ حقوق نيست. من نمي دانم چرا بعضي از افراد اين مساله را در ذهن مردم جا انداختند. اين لايحه، بحث مديريت کل ساختار را در مورد خدماتي که بايد به مردم ارائه شود مطرح مي کند.
به هر حال بحث پرداخت حقوق هم در آن مطرح است.
همه مسائل در آن هست از جمله بحث حقوق. يعني يک دهم اين لايحه به بحث حقوق پرداخته است. تازه اين حقوق هم که به آن پرداخته شده است فقط مربوط به حقوق فرهنگيان نيست. مربوط به حقوق کل کساني است که در سيستم دولتي مشغول کار هستند؛ که يک بخش آن مي تواند شامل حال فرهنگيان محترم شود. هنوز اتفاقي نيفتاده است که کسي بخواهد اعتراض کند. يعني الان به دولت اين اجازه داده و از او خواسته شد که آئين نامه اجرايي را در کليه قسمت هايي که مربوط به اين لايحه مي شود، تنظيم کند؛ از جمله بحث مربوط به پرداخت حقوق.



مقايسه اي بين حقوق کارکنان شرکت نفت و معلمان صورت گرفته است. آقاي فرشيدي، وزير آموزش و پرورش اخيرا گفته اند که کارکنان اين وزارت خانه براي کشور درآمد زا هستند و معلمان نبايد اين مقايسه را انجام دهند. در ارتباط با اين قياس وزير آموزش و پروش، چه فکر مي کنيد؟...
چي؟
مثلا مقام معظم رهبري.
خب؟
ايشان حقوق مي گيرند؟


 يعني چي؟
ايشان حقوق مي گيرند که ما بخواهيم بگوييم ارزش کارشان بر اساس حقوقشان تعيين مي شود؟ يعني کسي که عالي ترين مقام کشور ماست اصلا حقوقي دريافت نمي کند که ما بخواهيم بر اساس دريافت حقوق ارزش کارش را بسنجيم. يا خيلي از افراد ديگري که در کشور ما نقش سياست گذاري و هدايت جامعه ما را بر عهده دارند اصلا حقوقي دريافت نمي کنند که ما بخواهيم ارزش کار را با حقوق بسنجيم. 


خب فرهنگياني که به دشواري زندگي خود را مي گذرانند بايد چه کنند؟ چطور زندگي کنند؟
اين تفکر را بايد به کلي کنار بگذارند که چون حقوقشان مثلا از شرکت نفتي ها کمتر است، پس ارزش کارشان کمتر است. ارزش کار با حقوق سنجيده نمي شود. در مورد شرکت نفت بحث هاي خاص تخصصي است يا بحث هاي امنيتي که شايد توضيح آن به صورت عمومي از طريق رسانه ها به صلاح امنيت مملکت نباشد. البته حرف من به اين معنا نيست که مخالف بالا رفتن حقوق پرسنل هستم. من اتفاقا به شدت از اين مساله حمايت و آن را تعقيب مي کنم. معتقدم يکي از اقشاري که بايد تامين باشند و مسائل و مشکلات مالي آنها برطرف شود، معلمان ما هستند. يکي از اقداماتي که باعث مي شود معلمان ما فرصت بيشتري براي مطالعه و خدمت بهتر داشته باشند، اين است که از لحاظ امکانات، تسهيلات و حقوق، مانند خيلي از کشورهاي پيشرفته دنيا تامين باشند. ولي من مي خواهم آنها با اين مقايسه ها خودشان را ناراحت نکنند. 
در حال حاضر 53 هزار نيروي حق التدريسي در آموزش و پرورش به کار مشغولند که گفته مي شود دولت تعهدي نسبت به پرداخت حقوق آنها ندارد. معلم هايي که علاوه بر ساعات موظف، بين 6 تا 24 ساعت در هفته به صورت حق التدريسي کار مي کنند، در مورد پرداخت حقوق اين طيف کميسيون آموزش چه اقدامي مي کند؟
ببينيد، نه اينکه دولت به آنها حقوق نمي دهد. دولت، حقوق آنها را متناسب با قراردادهايي که با آنها بسته است مي دهد.  

 خب حرف بر سر مفاد همين قراردادها هست...
امکانات را بايد ديد تا بر اساس آن استخدام کرد. استخدام افراد هم مجوز و شرايط خاص مي خواهد. گاهي اوقات آموزش و پرورش مي تواند نيازهاي خود را با يکي از اين قراردادها برطرف کند ولي اين به آن معنا نيست که حقوق آنها پرداخت نمي شود. حقوق آنها متناسب با نوع قراردادشان، پرداخت مي شود.
خب در مورد تامين اعتبار لازم براي اجراي لايحه نظام پرداخت هماهنگ حقوق، آيا مي توان اميدي به تغيير مشهود در احکام حقوقي معلمان در فرودين 86 داشت؟
الان هنوز نتيجه اين لايحه از طرف شوراي نگهبان نيامده است. اين لايحه از زماني که قانوني شد، لازم الاجراست. وقتي که دولت آئين نامه اجرايي آن را تنظيم کرد، جزو ديون معالمان ما به حساب مي آيد. بنابر اين بستگي دارد که اين لايحه چه زماني به صورت قانون در بيايد.
گفته شده بخش هايي از اين لايحه با قانون اساسي مغاريت داشته است.
خب بايد دوباره به مجلس برگردد و اصلاح بشود و مجددا به شوراي نگهبان برود. بستگي دارد که اين اقدامات چقدر زمان ببرد. به محض اينکه اصلاحات آن انجام شد و جنبه قانوني پيدا کرد لازم الاجراست و اگر براي پرداخت حقوق آماده نبود، جزو ديون معلمان به حساب مي آيد. از اين لحاظ نگران نباشند.
در طول اين اعتراضات، بار ديگر مساله تشکيل و سنديکا مطرح شد. شما به عنوان نايب رئيس کميسيون آموزش دليل مخالفت ها براي تشکيل سنديکا و مطرح کردن مطالبات فرهنگيان در اين چهارچوب را چه مي دانيد؟
الان فرهنگيان ما گروههاي مختلفي دارند. مثلا همين انجمن فرهنگيان، جامعه فرهنگيان و امثال آنها.
سنديکا؟
حالا من نمي دانم شايد سنديکا بتواند موثرتر باشد. من مخالفتي با تشکل ها ندارم و معتقدم تشکل هاي مختلف مي توانند به انديشيدن راهکارهاي درست کمک کنند. شکل هاي درستي را پيشنهاد کنند و در زماني که احساس کنند، حقي دارد زائل مي شود، حق خود را بگيرند.
برخي جريان ها در جمهوري اسلامي، تشکيل هر نوع سنديکايي را در ايران با اغراض سياسي ارزيابي مي کنند، چرا؟
نه، نه! اين مساله به عملکرد سنديکا مربوط است. اگر سنديکا واقعا در اهداف و عملکرد خود، بگونه اي رفتار کند که واقعا در صدد تحقق خواسته هاي به حق آن گروه بر بيايد، اين مساله چه اشکالي دارد؟
ما عملا ديديم که در طول اين سالها، همواره حتي با واژه "سنديکا" در جمهوري اسلامي مخالفت شده و گفته اند که اين واژه بار سياسي خاص خود را دارد.
ببينيد، من اصلا روي اسم بحث نمي کنم. ولي در ضرورت اينکه بايد فرهنگيان ما تشکلي داشته باشند که اين تشکل بتواند براي ارائه راهکارهاي مناسب به کشور کمک کند و در مواقعي که احساس مي کند، حقي دارد زائل مي شود، از آنها حمايت کند، شکي نيست.
بعد از گذشت بيست و هشت سال از انقلاب 57، آرمان هاو مطالبات قشري از زحمتکشان کشور، فرهنگيان، چقدر محقق شده است؟ چه تغييري در وضعيت آنها بوجود آمده است؟
ببينيد، اظهار نظر ما بايد مبناي علمي داشته باشد، با بررسي هايي که انجام شده به گفته دوست و دشمن پس از انقلاب خدماتي که در بخش هاي مختلف و اقشار مختلف صورت گرفته بسيار بيشتر از خدماتي است که در طول 50 سال استبداد انجام گرفته است.
بحث تحصيل رايگان و... در قانون اساسي مطرح بود...
نه، بحث تحصيل رايگان هنوز هم جاي خودش است. يعني هر کسي که دلش بخواهد به صورت رايگان درس بخواند، دولت به هيچ وجه نمي تواند بگويد ما هزينه آن را پرداخت نمي کنيم. ولي کسي که دلش مي خواهد خودش پول دهد و از امکانات و تسهيلات بهتري برخوردار شود، اختيار با اوست. ما در عين حال که معتقد هستيم بهترين خدمات تا آنجا که از دست بر مي آمده در طول اين دوران انجام گرفته اما هنوز با ايده آل فاصله داريم و بايد در راه تحقق ساير مطالبات به حقي که اقشار مختلف جامعه ما از جمله فرهنگيان عزيز کشور ما دارند تلاش کنيم.
سپاسگزارم

Tuesday, February 27, 2007

اگر تحريم ها جدي شود....

مهدي تقوي، اقتصاددان و استاد دانشگاه در تهران در گفتگو با "روز" از وضعيت اقتصاد ايران متعاقب پيگيري ابلاغ سياست هاي اصل 44 قانون اساسي در جمهوري اسلامي و چشم انداز ها، در صورت گسترش تحريم هاي اقتصادي مي گويد. 






آقاي دکتر تقوي، پرونده جمهوري اسلامي در شوراي امنيت مطرح است و امکان صدور قطعنامه دوم و گسترش تحريم ها عليه ايران وجود دارد، اقتصاد ايران در اين وضعيت چقدر مي تواند آسيب پذير باشد؟
ببينيد، اينکه چه اتفاقي مي افتد بستگي به نوع و جدي بودن آنها دارد. ما قبلا هم با تحريم مواجه بوده ايم. در همان زمان کالاهاي مورد نياز خود را از طريق کشورهاي ثالث مي خريديم. مثلا از ترکيه، اتريش و اسپانيا.
الان با تحريم بانک ها هم روبه رو هستيم...
بله، الان هزينه هاي بانکي ما زيادتر شده است. وقتي کالاهاي ديگري را هم تحريم کنند، هزينه هاي ما اضافه مي شود. ولي اگر تحريم هاي جدي، اعمال شود مانند تحريم محصولات پتروشيمي يا ماشين آلاتي را که لازم را داريم به ما ندهند، آن زمان مساله جدي مي شود. ولي اگر کالاهاي مصرفي باشد، مساله اي بوجود نمي آيد. الان امريکا در تحريم، قطعات يدکي براي هواپيماهاي بوئينگ ايران نمي دهد، يا هواپيماهايي که قطعات امريکايي در آنها به کار رفته به ما فروخته نمي شود، خب مجبور مي شويم هواپيماهاي روسي بخريم که در واقع فاقد آن کيفيت هستند. يا هواپيماهاي دست دومي که چندي پيش از ترکيه خريداري شد. اين مسائل مي تواند به اقتصاد ما لطمه بزند. اما ميزان لطمه بستگي به نوع تحريم ها دارد که هنوز اعلام نشده است.
چندي پيش ما شاهد ابلاغ سياست هاي اصل 44 قانون اساسي تحت عنوان "آزاد سازي اقتصادي" از سوی رهبر جمهوري اسلامي بوديم و اخيرا با پيگيري هاي جريان رفسنجاني و... رئيس جمهور اسلامي و مجلس اسلامي به تکاپوي جدي براي پیگیری این ابلاغیه افتاده اند. اين ابلاغيه را در چه راستايي مي بينيد؟
اين ابلاغيه در ذات خودش چيز خوبي است، چون مي گويد شرکت هاي دولتي را به بخش خصوصي واگذار کنيد. دقت کنيد که اکثر اين شرکت هاي دولتي زيان ده هستند. يعني مديريت دولتي باعث زيان دهي آنها شده است. بنابراين اگر اينها را به بخش خصوصي واگذار کنند اين حجم عظيم کسري بودجه کم مي شود. اين تصميم بار دخالت دولت را کم مي کند. فرض بر اين است که بخش خصوصي از بخش دولتي کارآمدتر است. کارايي اين شرکت ها بالا مي رود. علاوه بر اين بايد توجه داشت که اين شرکت ها ملي هستند. يعني متعلق به مردمند. اگر شما اين شرکت ها را به مردم مي فروشيد ديگر بحث ارزاني و گراني مطرح نيست. 


آقاي دکتر تقوي، پرونده جمهوري اسلامي در شوراي امنيت مطرح است و امکان صدور قطعنامه دوم و گسترش تحريم ها عليه ايران وجود دارد، اقتصاد ايران در اين وضعيت چقدر مي تواند آسيب پذير باشد؟
ببينيد، اينکه چه اتفاقي مي افتد بستگي به نوع و جدي بودن آنها دارد. ما قبلا هم با تحريم مواجه بوده ايم. در همان زمان کالاهاي مورد نياز خود را از طريق کشورهاي ثالث مي خريديم. مثلا از ترکيه، اتريش و اسپانيا.
الان با تحريم بانک ها هم روبه رو هستيم...
بله، الان هزينه هاي بانکي ما زيادتر شده است. وقتي کالاهاي ديگري را هم تحريم کنند، هزينه هاي ما اضافه مي شود. ولي اگر تحريم هاي جدي، اعمال شود مانند تحريم محصولات پتروشيمي يا ماشين آلاتي را که لازم را داريم به ما ندهند، آن زمان مساله جدي مي شود. ولي اگر کالاهاي مصرفي باشد، مساله اي بوجود نمي آيد. الان امريکا در تحريم، قطعات يدکي براي هواپيماهاي بوئينگ ايران نمي دهد، يا هواپيماهايي که قطعات امريکايي در آنها به کار رفته به ما فروخته نمي شود، خب مجبور مي شويم هواپيماهاي روسي بخريم که در واقع فاقد آن کيفيت هستند. يا هواپيماهاي دست دومي که چندي پيش از ترکيه خريداري شد. اين مسائل مي تواند به اقتصاد ما لطمه بزند. اما ميزان لطمه بستگي به نوع تحريم ها دارد که هنوز اعلام نشده است.
چندي پيش ما شاهد ابلاغ سياست هاي اصل 44 قانون اساسي تحت عنوان "آزاد سازي اقتصادي" از سوی رهبر جمهوري اسلامي بوديم و اخيرا با پيگيري هاي جريان رفسنجاني و... رئيس جمهور اسلامي و مجلس اسلامي به تکاپوي جدي براي پیگیری این ابلاغیه افتاده اند. اين ابلاغيه را در چه راستايي مي بينيد؟
اين ابلاغيه در ذات خودش چيز خوبي است، چون مي گويد شرکت هاي دولتي را به بخش خصوصي واگذار کنيد. دقت کنيد که اکثر اين شرکت هاي دولتي زيان ده هستند. يعني مديريت دولتي باعث زيان دهي آنها شده است. بنابراين اگر اينها را به بخش خصوصي واگذار کنند اين حجم عظيم کسري بودجه کم مي شود. اين تصميم بار دخالت دولت را کم مي کند. فرض بر اين است که بخش خصوصي از بخش دولتي کارآمدتر است. کارايي اين شرکت ها بالا مي رود. علاوه بر اين بايد توجه داشت که اين شرکت ها ملي هستند. يعني متعلق به مردمند. اگر شما اين شرکت ها را به مردم مي فروشيد ديگر بحث ارزاني و گراني مطرح نيست. 


نوع اجراي اين سياستها در جمهوري اسلامي حتي مورد انتقاد موسسات مالي مانند بانک جهاني و صندوق بين المللي پول هم قرار گرفت...
اصلا بانک جهاني و صندوق بين المللي پول اين سياست ها را به جمهوري اسلامي ديکته کردند. آنها غلط مي کنند اعتراض کنند. جريان هايي هم که به آنها مي گوييد نئوليبرال هاي وطني، پيروان سياست هاي بانک جهاني و صندوق بين المللي پول هستند. من با سياست تعديل مخاف بودم اما مخالفت من بيشتر با بعد "آزادسازي تجاري"آن بود. ايراني ها مي گويند يک دفعه لنگش را باز کرد پريد توي خزينه. ايراد من به نئوليبرال هاي وطني اين است که شما آقاي رفسنجاني را هل داديد، او هم يکهو لنگش را باز کرد پريد... من در کتابي که ترجمه کردم گفته ام اجراي سياست هاي تعديل در برخي کشورها شورش هايي را بوجود آورد و از جمله در آرژانتين 300 نفر در عرض يک هفته مردند. اين دوستان انگار اين مطالب را نخوانده اند. در تجربه کشورهاي ديگر مي بينيم که آنها اجزايي از سياست هاي تعديل را گرفته اند که زيان اجراي آن کمتر بوده يا مزيت داشته است. بعضي از کشورها هم که اصلا دنبال سياست تعديل نرفتند و رشد هاي بالا دارند ماند آسياي جنوب شرقي؛ اما برخي ديگر مانند امريکاي لاتين لنگشان را باز کردند پريدند تو خزينه و بدبخت شدند.
نرخ سود بالا
 خب يکي از نتايج اوليه پيگيري سياست هاي مشهور به "خصوصي سازي" در جهان افزايش بيکاري است. اين مساله در ايران هم به شکل جدي مطرح است...
ببينيد، شما يک زمان کوتاه مدت داريد، يک بلند مدت. اميدواريم اگر در کوتاه مدت اين سياست ها باعث بيکاري مي شود، در بلند مدت آن رونق و کارايي بيشتري که ايجاد مي شود، موجب سرمايه گذاري بيشتر و جذب کارگر بيشتر شود. حالا چرا اين نيروهاي کار، بيکار شده اند؟ براي اينکه مثلا شرکت ها به کساني واگذار شدند که اصلا اين کاره نبودند. در "خصوصي سازي" علاوه بر واگذاري از طريق مزايده و واگذاري از طريق فروش سهام در بورس، روش هاي ديگري هم وجود دارد. يک روش Manegment by in و Manegment by out است. يعني اين شرکت ها را به گروهي از مديران متخصص که مي توانند آنها را اداره کنند، واگذار کنيد. به آنها وام بانکي بدهيد، بعدا از طريق سود، وامها را مي پردازند. اين روش در ايران هيچ وقت اجرا نشده است. ببينيد شما داريد در مورد خصوصي سازي صحبت مي کنيد. من بحث اين را نمي کنم که خصوصي سازي خوب است يا بد. اگر من چپ دو آتشه و کمونيست بودم، مي گفتم همه اينها را برگردانيد به دولت. 

در مورد نرخ سود هم برخي کارشناسان معتقدند معناي اين وضعيت تنها چپاول و غارت است نه حمايت از آنچه به عنوان "کارآفرين" و... مشهور شده است...
بله، "قاعده طلايي انباشت" مي گويد هر چه سود به دست مي آوري براي قرار گرفتن در آن قاعده طلايي سرمايه گذاري و پس انداز کن. هر چه که مزد مي گيري مصرف کن. اين کار در ايران انجام نمي شود. نرخ هاي سود بالاست، چون بازارهاي انحصادي وجود دارد. نرخ هاي سود بالا به اين دليل است که مديران و کارفرماهاي ايراني تنها نوک بيني خود را مي بينند. نمي دانند اگر همين طور شيره اين واحد توليدي را بکشند و خرج بي خود کنند، آن وقت ناگهان زمين مي خورند و ورشکست مي شوند. حالا طرف ديگر قضيه مي گويد همه اينها را به بخش خصوصي واگذار کنيم. اما اينکه همه را يا نصف را يا اصلا هيچ بخشي را به بخش خصوصي واگذار کنيم يا نکنيم اهميت ندارد. چگونه واگذار کردن اهميت دارد. آنچه مهم است درايت و برنامه درست در واگذاري اين شرکت ها است.
مساله هم همين است. تعريف مشخص خصوصي سازي، با چه اهدافي و چگونه...
ببينيد، پيش از اين برنامه ريزي کردند و 392 شرکت را در عرض 2 سال واگذار کنند. در هيچ اقتصادي با اين سرعت شرکت ها واگذار نشده است. وقتي در انگلستان يک شرکت بزرگ مانند بانک ملت را مي خواهند واگذار کنند، حداقل 2 سال فکر مي کنند که چگونه اين کار را انجام دهند. ما اين سوي قضيه را نمي بينيم. بنابر اين چگونه واگذار کردن مهم است.

  شاخص هايي که ناهنجاري در توزيع در آمدها را نشان مي دهند با شرايطي که پيش از انقلاب وجود داشت چه تفاوتي کرده؟
توزيع درآمد آنطور که مي گويند ناهنجار نيست. در زمان شاه، شکاف بين فقير و غني بيشتر از شکاف بين فقير و غني الان است. اين را من تحقيق کردم. روند مخارج خانوارهاي شهري و روستايي کاهشي است اما اين شکاف قبلا بيشتر بوده و الان کمتر شده است. من اسم اين را گذاشته ام توزيع عادلانه "فلاکت". درست است هر دو مفلوک شدند و وضع آنها به طور متوسط بدتر شده، اما شکاف بين خانوارهاي شهري و روستايي کمتر شده است.
يعني برابري در "فقر" به نوعي؟
بله، حالا شايد اين نشان بدهد که هر دو گروه فقيرتر شده اند.