Tuesday, October 24, 2006

!عمران صلاحی هم رفت


الان شنیدم که عمران صلاحی هم رفت! یک تیتر : عمران صلاحی درگذشت.چرا؟ چه جوری؟ کی؟ تازه بود که سروده بود:
حالم چقدر خوب است
دنيا را دنياتر مي بينم
زيبا را زيباتر می بینم
گل ها را گل هاتر !


شصت سال . ایست قلبی و تمام.فقط شصت سال. تر و تازه و شق و رق! هفته هایی پیش در یک مهمانی. هنوز تصویر قامت بلندش جلوی چشمم هست.ایستاده،یک سویش سیمین بهبهانی.سوی دیگرش مجابی و دهباشی و دوستان دیگر در باغ بزرگ و یک شب مهتابی. تازه لب تر کرده بود و گرم بحث بود... عمران صلاحی درگذشت.همین.

خاطرات عمران صلاحی از توفيق و حزب خران
زمان شاه دو حزب عمده داشتيم به اسم هاي حزب ايران نوين و حزب مردم. توفيق هم آمد حزب خران درست كرد. بعد اعضاي حزب خران بيشتر از آن دو حزب شد. حزب دفتري داشت كه اعضا در آن تجمع مي كردند و به زمين لگد مي كوبيدند. زير دفتر هم مغازه و فروشگاه بود كه صداي آنها نيز درآمده بود. كارت عضويت صادر مي شد، كارتمان هم سبز رنگ بود، به رنگ يونجه كه رئيس كميته خربگيري پايينش امضا مي كرد، به جاي مهر هم نعل خر مي زد. بالاي بيشتر كارتها مي نويسند خانم يا آقا، آنجا مي نوشتند ماچه خر و نره خر.
من كارتم را هنوز دارم. خيلي هم به دادم رسيده. زمان شاه كه سرباز بودم فكر مي كردند من يك آدم سياسي هستم. براي همين هم مرا بردند ضد اطلاعات. دردسري بود. ديدم اوضاع دارد خيلي بد مي شود كه كارت عضويتم در حزب خران را نشانشان دادم. اين را كه ديدند بي خيالم شدند. خب، حزب خران سياستمداران را مطلقاً نمي پذيرفت. مي گفت اين ها همه آدمند. اساساً هر كسي كه اهل كلك و حقه بازي و رياكاري بود جزو آدميزاد محسوب مي شد.
آنها كه درستكار بودند، دزدي و خطا نمي كردند، خر خطاب مي شدند. اين بود كه تمام خران جمع شدند و حزب درست كردند. فعال هم بودند. در تمام شهرستانها شعبه داشتيم. سالي دو بار هم مراسم رسمي برگزار مي كرديم. يكي سالروز تاسيس حزب خران بود يكي ديگر هم سيزده بدر كه به آن روز جهاني خر مي گفتيم چون همه جا سبز بود. جمع مي شديم در يك جوستان. يك خر واقعي هم جلو مي انداختيم و با بقيه اعضا در كوچه و خيابان دنبالش راه مي افتاديم. سرود حزبي داشتيم با اركستر و غيره. خلاصه ماجرايي بود.
تمام كارهايي كه يك حزب مي تواند بكند انجام مي داديم. در روزنامه توفيق هم دو صفحه ارگان حزب خران بود كه مدتي خود من خردبيرش شدم. بالاي صفحه نوشته بوديم:
به سرطويله حزب خران نوشته به زر كه نيست حزبي از اين حزب در جهان بهتر
اين شعار حزبيمان بود. براي همان هم كلي دردسر كشيديم. چند دفعه محرمعلي خان معروف به چاپخانه توفيق آمد و از ارگان حزب خران ايراد گرفت. مي گفت كه اينجا منظورتان سلطنت و فلان است... عجب مصاحبه اي شد، همه اش خاطره تعريف كردم.
طرح های بهاری

1
نقطه چینی از گل
طرح کمرنگی از غنچه و برگ
نا تمام است بهار
2
خانه ای شعله ور از سرخی گل
دود سبزی بر بام
3
کارمندی خسته
مثل یک کار اداری به افق می نگرد.

.: عمران صلاحی – از کتاب چاپ نشده "مرا به نام کوچکم صدا بزن"

Sunday, October 22, 2006

گفتگو با عضو هيات رئيسه شوراي تهران: جناح راست يک دست است



انتخاب با مردم است. می خواهند به نظامی ها رای بدهند". امیررضا واعظی آشتیانی از همفکران نزدیک رئیس جمهور اسلامی و عضو هیات رئیسه شورای شهر تهران در گفتگو با روز با ذکر جمله فوق تاکید می کند که برنده انتخابات آتی شوراهای شهر و روستا اصولگرایان" خواهند بود. عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی، شانس گروههای موسوم به اصلاح طلب" را برای پیروزی در این جریان بسیار ضعیف می داند و ثبت نام افرادی از نهضت آزادی ایران را عملی در راستای اضافه کردن به "تجربه" آنها عنوان می کند.


آقای واعظی، بعضی ها معتقدند آرایش نیروهای سیاسی برای شرکت در انتخابات شهر و روستا بیشتر متمایل به جریان موسوم به "اصولگرا" است تا جریان موسوم به "اصلاح طلب". این طور است؟
بله،به نظر من انتخابات دور سوم شوراها را هم مجددا اصولگرایان خواهند برد.
چرا؟
به دلیل عملکرد مثبتشان.
یعنی اعتماد ملی را جلب کرده اند؟
بله آنها این اعتماد مردم را جلب کرده اند. اصولگرایان هیچ گاه دنبال غنایم و قدرت طلب و اینها نبوده اند. در این چند سال دوره های مختلف انتخابات شوراها،مجلس و ریاست جمهوری نشان می دهند که اصولگرایان بخت بیشتری برای موفقیت دارند.
مردم. نقش مردم چه بوده؟
مردم همه این حوادث را رقم می زنند. ما باید به آرای آنها احترام بگذاریم.
در روزهای اخیر اخبار و تحلیل های مختلفی درباره انتخابات شوراها منتشر شده است. خبرگزاری مهر هم در گزارشی در مورد انتخابات شوراها ضمن اشاره به حضور افرادی چون ولایتی،قالیباف،رضایی و... گفته است انتخابات شوراها صحنه حضور ژنرال های جناح های سیاسی شده است. تحلیل حزب موتلفه در این مورد چیست؟
تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ یک از این افراد برای شرکت در انتخابات شوراها فعال نشده اند.من نمی دانم این خبرها از کجا آمده است. آقای رضایی که به کارهای سازمانی خود می پردازند. آقای ولایتی هم مشغول ایفای نقش مهم خود هستند.
کدام "نقش مهم"؟
مشاورت مقام معظم رهبری. و آقای قالیباف هم به عنوان شهردار تهران دارند انجام وظیفه می کنند. من نکته خاصی ندیدم.
در تحلیل هایی که اخیرا صورت گرفته به حضور گسترده نظامی ها در انتخابات آتی هم اشاره شده است. صحبت از "فتح نظامی شوراها" است. آیا آن طور که گفته می شود این نیروها که در انتخبات مجلس و ریاست جمهوری اخیر نقش تعیین کننده ای داشتند قرار بر ایفای همان نقش در انتخبات شهر و روستا با همان شدت دارند؟
قضاوت درباره این مسائل را باید بر عهده مردم بگذاریم.
یعنی چی؟
یعنی مردم اگر خواستند به نظامی ها رای می دهند. نخواستند رای نمی دهند. ما نمی توانیم برای مردم تعیین تکلیف کنیم. اگر مردم بنا به سخن شما بخواهند نظامی ها را انتخاب کنند، خب انتخاب می کنند. 
بخت جناح رقیب خودتان،جناح موسوم به "اصلاح طلب" را در انتخابات شهر و روستا به چه شکل می بینید؟
من بعید می دانم اصلاح طلبان بتوانند به موفقیتی برسند.
چرا؟
چون اردوگاه اصولگرایان بسیار یکدست و واحد است و من در آنها هیچگونه پراکندگی نمی بینم.
ولی دیروز آقای چمران،رئیس شورا ضمن اشاره به تشتت ها در جناح"اصولگرا" بر ارائه لیست واحد تاکید و تهدید به انصراف کردند.
آقای چمران نظر خود را دادند. به قطعیت نگفتند چنین اتفاقی می افتد. نگرانی خودشان را بیان کردند. ولی مطمئنا اصولگرایان به وحدت کامل می رسند.
اصلاح طلبان،شانسی ندارند
در روزهای اخیر افرادی از جریان هایی مانند نهضت آزادی ایران هم برای نامزدی در انتخابات ثبت نام کرده اند. ايا گمان می کنيد شانس احراز صلاحیت خواهند داشت؟
قانون تعریف شده و مشخص است. همه چیز به روشنی در قانون بیان شده است.همان طور که اشاره شده تشکل هایی می توانند وارد این عرصه شوند که قانونی باشند.
پس رد صلاحیت می شوند؟
اگر قانون حضور این دوستان را تایید می کند اشکالی ندارد. 
يعنی التزام به ولایت فقیه
البته اینها قبلا هم با تمام قوا در این اتخابات شرکت کرده و هیچ شانسی نداشته اند. حالا باز هم می خواهند بیایند تجربه ای به تجربیات خود اضافه کنند! منعی نیست. اگر قانون به آنها اجازه بدهد بیایند.

Thursday, October 19, 2006

گفتگو با منشي هيات ريسه مجلس: مشکل ما ساختاري است



ابلاغيه رئيس جمهور اسلامي مبني بر الحاق اداره مديريت و برنامه ريزي استان هاي کشور به استانداري ها، واکنش هاي مختلفي را در ميان طيف هايي از همفکران و منتقدان دولت نهم برانگيخته است. جهانبخش محبي نيا، منشي هيات رئيسه مجلس اسلامي در گفتگو با "روز" از اين اقدام رئيس جمهور و تبعات احتمالي آن بر "ساختار اداري معيوب کشور" گفته است. متن اين گفتگو در پي از نظرتان مي گذرد.
الحاق اداره مديريت و برنامه استان ها به استانداري ها در روزهاي گذشته به بحث هاي زيادي در ميان طيف هاي مختلفي از منتقدان تا همفکران دولت دامن زده، هيات ريسه مجلس چه ارزيابي از اين تصميم رئيس جمهور دارد؟
اگر از منظر اينکه دولت بايد اقتصاد کشور را بگرداند و نيازهاي مردم را مديريت کند شايد براي چنين تصميمي توجيه وجود داشته باشد. در مراکز استان بين سازمان مديريت و استانداري به دليل بعضي از برنامه ريزي ها و تداخل امور و اختصاي بودجه ها و توزيع آنها چالش هايي بوجود آمده بود و اين چالش ها سرانجامي نداشتند. نهايتا اين چالش ها به تضاد تبديل مي شدند و کلي از وقت سازمان مديريت و برنامه ريزي کشور و در واقع استانداري ها را مي گرفت که نکند دليل اين بوجود آمدن تضادها به افراد بر مي گردد. در صورتي که ريشه معضلات ما به ساختارها بر مي گردد. ما ساختاري مناسب با اهداف کلان اجتماعي خود نداريم و در تحقيقي که خود من انجام مي دادم متوجه شدم که در خاورميانه و مخصوصا در ايران، توسعه اداري بر تمامي توسعه ها حتي سياسي، اقتصادي و فرهنگي ارجحيت دارد.
اينجا بحث استقلال اداره مديريت و برنامه ريزي استان ها مطرح شده است که...
بله، اگر مديريت و برنامه ريزي استان ها، ساختار اداري معيوبي نداشته باشد، بايد استقلال هم داشته باشد تا بودجه به طور کامل در خدمت نيات سياسي قرار نگيرد و از يک عقلانيت اداري فرمان ببرد.
بحث اصلي منتقدان هم همين جاست. مساله امنيتي تر شدن و سياسي تر شدن اين نهاد و در واقع به قول آقاي فرهاد رهبر، رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي کشور "خنثي و بي اثر شدن" اين سازمان مطرح است...
اين دولت هم در ادامه خدمت حريص است و هم در رسيدن به اهداف خود سياست پرشتاب را دنبال مي کند. ممکن است اين سياست ها ما را زودتر به مقصد برساند اما ريسک آنها خيلي بالاست.
تغيير مديران به جاي اصلاح ساختار
اما جدا از "سياست پرشتاب" که شما به آن اشاره کرديد، در طول عمر دولت نهم به روال سابق در جمهوري اسلامي ما به تناوب شاهد تعويض افراد و جابجايي مديران و انتساب همفکران سياسي در رده هاي مياني و بالاي دستگاههاي مديريتي کشور بوديم.
بخشي از معضلات مانند مشکلات اقتصادي مردم و... از سوي دولت نهم متوجه افراد شده است. با جابجايي افراد هم هيچ تغييري حاصل نمي شود. همانطور که اشاره کردم، مشکل ما ساختاري است. به خاطر اينکه دولت به اهداف خود برسد سازمان مديريت را در استان ها بي سر مي گذارد تا در حوزه استانداري راحت بتواند نسبت به تخصيص بودجه و نهايي کردن برنامه ريزي ها و رفع تداخلات بين سازمان مديريت و برنامه ريزي و مديريت برنامه ريزي استانداري ها اقدام کند.با ساختارهاي موجود بعيد مي دانم با انحلال يا ادغام نهادي به اهداف خود برسيم.
اين مساله در ادغام وزارت جهاد و کشاورزي هم قبلا اتفاق افتاده بود.
بله در آنجا آيا اکنون واقعا آن شتاب و بهينه شدن را شاهد هستيم؟ اينها به هم مرتبط هستند. وزارت صنايع سنگين، سبک. خود سازمان مديريت و سازمان امور استخدامي وقتي ادغام شد اهداف بسيار بلندي داشت آيا به آنها رسيديم؟ الان هم بحث وزارت رفاه مطرح است. بحث سازمان مديريت و برنامه ريزي استان ها و... من نسبت به رسيدن به اهداف با چنين اقداماتي مردد هستم. اشکلات ما به افراد باز نمي گردد. اشکالات به ساختار اداري کهني بر مي گردد که مثل دايناسور موانع بزرگي را بر سر راه حرکت ايجاد مي کنند.
همانطور که برخي نمايندگان مجلس هم اشاره کردند در اصل 126 قانون اساسي که اختيار برنامه ريزي و بودجه ريزي به شخص رئيس جمهور تنفيذ شده آمده است، رئيس جمهور مي تواند اين مسوليت را بر عهده ديگري بگذارد نه بر عهده ديگران. حالا اگر اين اختيارات به وزرا واگذار شود آيا تضادي در رابطه با اين اصل قانون اساسي بوجود نمي آيد؟
بحث تفسير قانون اساسي که بر عهده شوراي نگهبان است. اما در واژه ديگر و ديگران نمي شود اين مساله را حل کرد. من فکر مي کنم همانطور که اشاره کرديد در اين اصل مي گويد اختيارات بر عهده رئيس جمهور است. اينجا جايي نيست که بتوانيم براي بحث هاي حقوقي و فني چيزي بدست بياوريم. ما بايد اثر اين ادغام سازمانهاي مديريت در دل استانداري ها را به مفهوم کارشناسي بررسي کنيم. به لحاظ حقوقي و فني من ايرادي براي اين کار نمي بينم.
به نظر هيات ريسه، اصل اين تصميم آنگونه که برخي منتقدين مي گويند، به نوعي رها کردن بدنه کارشناسي و علمي کشور تعبير نمي شود؟
ببينيد، زماني که بدنه کارشناسي از استقلال برخوردار نباشد، طبيعتا عيب و ايرادها و تحميل هايي متوجه آن خواهد شد. اين تحميل ها کار را بر کارشناس و بدنه کارشناسي سخت مي کند. اما از اين طرف هم سيستم اداري و بوروکراسي و ديوان سالاري نبايد به بهانه استقلال به جنگ برنامه هاي کلان برود. البته من نمي خواهم بگويم چنين چيزي الان هست اما اين احساس در دولت وجود دارد. شايد درست و شايد کاذب باشد.
نگاه امنيتي سهم مهلکي است
همانطور که مطلعيد آقاي پورمحمدي، وزير کشور به شدت از اين طرح استقبال کردند. ناظران سياسي مساله امنيتي تر شدن اين عرصه را براي منافع ملي کشور خطرناک ارزيابي کرده اند. هيات رئيسه در اين مورد چه فکر مي کند؟
اگر من هم جاي پورمحمدي بودم طبيعتا با تمام توان از اين ايده استقبال مي کردم، چون تعصب تشکيلاتي وجود دارد. بالاخره در جهان سوم و از جمله در مملکت ما، مديران در هر رده اي هم طالب اختيارات وسيع هستند و هم مي خواهند خيلي بزرگ شوند، اين مساله طبيعي است.
با توجه به سوابق فعاليت هاي مديريتي ايشان، منتقدان اين بيم را دارند که امنيتي و سياسي کردن بودجه بندي ها بيشتر شود و...
آقاي پورمحمدي در دوران مديريت خود، ثابت کرد که از عقل و انديشه زيادي برخوردار است و امنيت را در زماني پايدار مي داند که در خدمت توسعه باشد.امنيت جدا از توسعه حقيقتا سم مهلکي است. نگاه امنيتي سم مهلکي است نه خود امنيت.

Monday, October 16, 2006

گفتگو با دبير فراکسيون "قرآن و عترت": تشکيل وزارت قرآن


"کشور ما ام القراي جهان اسلام است و شعاع اسلام را در همه جهان پخش کرده است که سر منشا همه اينها از اسلام و قرآن است."
سيد علي رياض، نماينده مجلس هفتم و از همفکران رئيس جمهور اسلامي و دبير فراکسيون قرآن و عترت مجلس اسلامي که از پيشنهاددهندگان اصلي تشکيل وزارتخانه قرآن است در گفتگو با "روز" با طرح مطلب فوق، از انگيزه هاي طرح پيشنهاد تشکيل وزارت قرآن در کشور مي گويد. عضو هيات رئيسه کميسيون اصل نود مجلس اسلامي، اختلافات جاري نمايندگان مجلس و دولت را تکذيب مي کند و در مورد موج گراني ها مي گويد: "اينکه حالا چون گراني به جان مردم افتاده، ما هم به جان هم بيفتيم چيزي را حل نمي کند."

آقاي رياض، در روزهاي گذشته خبري مبني بر احتمال تاسيس"وزارت قرآن" در دولت آقاي احمدي نژاد شنيده شد. شما از پيشنهاددهندگان اصلي اين طرح و دبير فراکسيون قرآن و عترت مجلس هستيد. چه ضرورتي براي انجام اين کار در برهه کنوني ديده ايد؟
در فراکسيون قرآن و عترت جدا از مباحث توسعه و ترويج مباحق قرآني، بحث سازماندهي و نظم دادن به امور قرآني که الحمدالله به صورت مناسبي در مملکت ما ساري و جاري است مطرح شد. امروز در همه نهادهاي کشور مباحث قرآني خوب نهادينه شده است.
پس چه ضرورتي براي تشکيل وزارت خانه قرآن وجود دارد؟
به هر حال مباحث مرتبط قرآني متنوع است. از جمله علوم قرآني، پژوهش، آموزش، ترويج و نشر و انتشارات قرآني. تخصص هاي قرآني هم هست.
چه نوع تخصصي؟
تخصص تلاوت، تجويد و تفسير و مفاهيم و... تنوع اينها به گونه اي است که چنين نيازي را ايجاد مي کند.
وزارت قرآن، عمدتا کدام گروه سني را مد نظر دارد؟
مستحضر هستيد که علوم قرآني شامل زمان و سن و سال نمي شود. ما هم در گروه سني خردسالان و کودکان داريم. هم جوانان و نوجوانان و... لذا احساس مي شود طرح جامع خدمات علوم قرآني لازم است. ما داريم در اين مسير گام بر مي داريم.
در طول بيست و هشت سال بعد از انقلاب، چه در مدارس و چه در دانشگاه ها همواره متون قرآني به صورت مواد درسي الزامي به دانشجويان ارائه شده است. نهادهايي مانند سازمان تبليغات اسلامي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، دارالقرآن ها و... اينها کافي نيست که تصميم به تشکيل وزارت قرآن گرفته شده؟
اولا که در دانشگاه ها در همه رشته ها قرآن الزامي نشده است. ثانيا به هر حال جايي بايد به طور مشخص متولي اين کار شود.
واحدهايي با عناوين مختلف اسلامي و قرآني به عنوان دروس عمومي کليه دانشگاههاي کشور الزامي است...
اين دروس بعضا به صورت سطحي ارائه مي شوند.اما اگر يک طرح جامع کلي در مدارس و دانشگاههاي کشور ارائه و بعد در جامعه و ميان مردم نهادينه شود، انشاالله عملکرد ما قرآني مي شود. هدف اين است که مردم ما با قرآن بيشتر مانوس شوند و رفتارها و کردارهاي ما مانند قرآن شود. کشور ما ام القراي جهان اسلام است و شعاع اسلام را در همه جهان پخش کرده است که سر منشا همه اينها از اسلام و قرآن است.
حالا اگر امکان تشکيل وزارتخانه قرآن نباشد؟
پيشنهاد بعدي ما ايجاد شوراي عالي قرآن در رياست جمهوري است که من فکر مي کنم امکان تشکيل آن راحت تر باشد. اما اگر مجلس و دولت موافق باشند وزارت قرآن را هم مي توانيم تاسيس کنيم.
به جان هم نيفتيم
در هفته هاي اخير بارها از موج گراني اقلام اصلي مورد مصرف مردم گفته مي شود. دولت از يک طرف با همفکران خود در مجلس و از سوي ديگر در صدا و سيما هم گويا تا حدودي اختلافاتي در اين زمينه پيدا کرده اند... اين طور است؟
بله، متاسفانه اين قضيه موجب گله مندي مجلس و دولت شده است. دولت از اقدامات خود دفاع مي کند و مجلس هم به عنوان نماينده ملت از فشاري که به مردم وارد مي شود دولت را آگاه مي کند. البته مجموعه اقدامات دولت بي اثر نبوده است. دولت مي گويد اين گراني ها تنها نتيجه عملکرد دولت نيست. به قيمت نفت، طلا و.. اشاره مي کنند.
گفته مي شود به علت موج گراني ها، عملکرد کابينه احمدي نژاد و ...طيف گسترده اي از نمايندگان مجلس که عمدتا به جريان فکري آقاي احمدي نژاد نزديک بودند امروز از منتقدان سياست هاي دولت ايشان شده اند. نه؟
نه، من قبول ندارم که مجلس و دولت اختلاف دارند. اين اختلاف ممکن است فقط در مباحثه اي بر سر يک موضوع به وجود بيايد. من به عنوان نماينده مجلس مي بينم که دولت مشغول انجام اقدامات خود است. همين که ما بدانيم دولت حساس است و براي رفع موانع تلاش مي کند براي ما کفايت مي کند. اينکه حالا گراني به جان مردم افتاده، ما هم به جان هم بيفتيم چيزي را حل نمي کند.

به يك تصوير


ديدمت ميان رشته هاي آهنين 
 
دست بسته 
 
در ميان شحنه ها 
 
در نگاه خويشتن 
شطي از نجابت و پيام داشتي
آه 
وقتي از بلند اضطراب 
تيشه را به ريشه مي زدي
قلب تو چگونه مي تپيد ؟
اي صفير آن سپيده ي تو 
 
خوش ترين سرود قرن 
شعر راستين روزگار 
وقتي از بلند اضطراب 
 
مرگ ناگزير را نشانه مي شدي
وز صفير آن سپيده دم 
 
جاودانه مي شدي
شاعران سبك موريانه جملگي
با : بنفشه رستن از زمين 
 
به طرف جويبار ها 
با : گسسته حور عين 
ز زلف خويش تارها 
در خيال خويش
جاودانه مي شدند 
آنچه در تو بود 
 
گر شهامت و اگر جنون 
 
با صفير آن سپيده 
 
خوش ترين چكامه هاي قرن را 
سرود.

محمدرضا شفیعی کدکنی

Monday, October 9, 2006

" طنز نویس خوش تیپ!"

مسعود نقره کار - اخبار روز
عمران هم رفت , و رفتنش نه به قول خودش کاری "عمرانی" که ویرانگر بود, ویرانی ای پر ازتصویر.
  تصویر مردی شاد و شادی آفرین که در آب گریه می کند تا رد اشکهایش را کسی  نگیرد و.....
**************
-  تصویر سال ۱٣۵۵  ,و محمد علی بهمنی , شاعر و ترانه سرا, که عمران را آورده است تا از نزدیک به من و دیگر شرکایش در "انتشارات چکیده" معرفی کند و بگوید " قطاری در مه " اش را برای انتشار گرفته است . چند دقیقه ای که در دفتر انتشارات نشسته بود  نگاه بود و زیبایی . وقت رفتن اش  با آمدن آقای" صور اسرافیل" همزمان شد. آقای صور اسرافیل توده ای بود و اهل مطالعه,  و انتشارات چکیده پاتوق اش :
 " این آقا کی بودند؟"
" عمران صلاحی , شاعر و طنز نویس"
" طنز نویس؟ عجب , طنز نویس به این خوش تیپی تا به حال ندیده بودم"
***************
- بهمنی و داش علی و من نشسته ایم  تا درباره ی انتشار" قطاری در مه" تصمیم بگیریم .داش علی شوخی می کند:
"حتمی عکس قدی شو بزنیم رو جلد , شاید به هوای تیپ و خط اطوی شلوارش ,که میشه باهاش خیار پوست کند, کتابشو بخرن "
بهمنی خوشش نمی آید:
"اگه اوورکت رنگ و رو رفته ی امریکایی  دکترو  و شلوار گل و گشاد تورو تنش کنیم کتابش بیشتر فروش میره"
و برای اینکه به ما که به کمتر از گلسرخی و سلطانپور رضایت نمی دهیم بگوید عمران از ما " خلقی" تر است, بچه ی جوادیه بودن و کارهایش را به رخ مان می کشد.
****************
" قطاری در مه " چاپ  می شود, عمران می آید تا چند نسخه ای به عنوان حق تالیف بگیرد. به اصرار من میرویم " کافه خوزستان" تا لبی تر کنیم . گرم می شویم. بهمنی شعر می خواند و بعد عمران .عمران شیطنت هایش را هم دارد:
" کتابفروشی تون نقلی و قشنگه ,فقط اشکالش اینه که بوی باروت می ده"
بهمنی می خندد, میداند عمران به من و داش علی که هوادار چریک ها هستیم طعنه می زند.
************

            

 و تصویر سال ۱٣۵۶  . "ده شب" شعروسخن در انجمن فرهنگی ایران – آلمان بر پا می شود. انتشارات چکیده یکی از پایگاه های تبلیغ این شب هاست. شب دوم عمران و بهمنی هم شعر خوانی دارند . پانزده شانزده نفراز برو بچه های دور وبر انتشارات و بچه های " نظام آباد" ردیف شده ایم تا ببینیم این دو نفر چه گلی به سرمان می زنند.عمران شعر" من بچه جوادیه ام" را هم می خواند:
"....................................
من بچه جوادیه ام
من هم محل دزدانم
دزدان آفتابه
من هم محل میوه فروشان دوره گرد
من هم محل دردم
این روز ها دیگر چون بشکه های نفتم
 با کمترین جرقه
می بینی
ناگاه
تا آسمان هفتم
 رفتم!"
داش علی هم احساساتی می شود و برای عمران کف می زند, کاری که بعد ترفقط برای سعید سلطانپور می کند.
************
- سال ۱٣۵٨ است. روبروی دانشگاه تهران, کنار بانک ملی , بساط  کتاب های داش علی و نوار های امیر نواری را نگاه می کنم. از پشت با کف دست جلوی چشم هایم را می گیرد. صدایش را عوض می کند.
" اگه گفتی من کیم؟"
 می رویم"آبگوشت سرا" , از  کارها وحال و روزش می گوید. و من هم حکایت نقل مکان  انتشارات چکیده از نطام آباد به جلوی دانشگاه را می گویم. می پرسد:
" چرا دستت به کمرته , درد می کنه ؟"
" آره , سنگ کلیه دارم , فکر کنم باید برم بیمارستان درش بیارن "
" چریک که نباید سنگ کلیه شو عمل کنه"
" په باید چیکار کنه؟"
" باید چند بسته دینامیت بخوری سنگارو تو کلیه داغون کنی"
*************
و تصویر سال ۱٣۶٣ .
 توی" انتشارات رز" می بینمش.
" دنبال بساط داش علی می گشتم"
" داش علی را حزب الهی ها کشتن"
پرش گونه هایش را می بینم. با موهایش ور می رود.
" امیر نواری کجاست؟"
" نمیدونم, گم و گور شده"
" بهمنی کجاست؟"
" رفت  بندرعباس"
" بریم  یه گوشه ای بنشینیم"
و..........
*************
و دیگر او را لابلای شعر و طنزش " می چینم و می بویم"  ومیان اسناد کانون نویسندگان, که در به در به دنبال آزادی و یاران اش می گردد .  پیغام و پسغام هایی از طریق دوستان بهم می دهیم, و کتابش را برایم  می فرستد " شاید باور نکنید".
 و امروز با همان نگاه و چهره دلنشین , کتاب به دست روبرویم نشسته است,  به او می گویم :
" نه عمران , باور نمی کنم"
 انگار توی"کافه خوزستان " هستیم , با همان صدای گرم و نجیب اش:
"......در زمینی که ز بیم
اشک را هم حتی
سقط می باید کرد
 گریه در آب چه لذت بخش است "