Saturday, May 7, 2005


هر آنچه سخت و استوار است ،دود می شود و به هوا می رود!
کارل مارکس
  این مطلب که به مناسبت پنجم ماه مه(۱۵ اردیبهشت ماه) ، سالروز تولد کارل مارکس نوشته بودم، با  جرح وتعدیل  فراوانی ، امروز در شرق به چاپ رسید. این روز ، روز جان باختن بابی ساندز ، مبارز ایرلندی هم بود. خیلی کوتاه به او هم اشاره کرده ام. اشتباه کردم که اصل مطلب رو نگه نداشتم. به هر حال...
اینجا می توانید به مطلب سر بزنید.

Friday, May 6, 2005

جوانان ایران؛ یک جرقه کافیست


نمی دانم طنز روزگار است این، یا حدیث بی قراری ما که تاریخمان چنین سویه ی تکرار به خود گرفته است. هر چه می گذرد بر این یقین استوار تر می شوم که ما ملتی هستیم بی حافظه تاریخی.  مرور آنچه در یکصد سال اخیر ، پس از انقلاب مشروطیت، بر میهن ما گذشت، همه و همه نشان از راه های رفته را دوباره پیمودن است. انگار دیگر عادتمان شده است که با فال و شعبده _فردای خود را رقم زنیم و تازه هر فردایی را هم خواهان نیستیم ما. همیشه سپیده ناب خواسته ایم! و همیشه روز از نو ، روزی از نو... گاهی آنقدر تند رفته ایم که اندک توانمان را نیز به صلابه کشیدند و گاهی چنان در انزوا و بی عملی فرو رفتیم که" آپولیتیسم" گریبانگیرمان شد و نسبت به تحولات سیاسی  و اجتماعی میهن مان، لا قید شدیم. لا قید شدیم نسبت به ریشه های رنج مردمانمان. و فراموش کردیم مسائل میهنی و طبقاتی را. این را می گویم چرا که در روزهای اخیر ، که بحث انتخاب و انتخاب شدن در میان است، بی اعتنایی بی سابقه ایی می بینم میان هم نسلی ها نسبت به روند تحولات جاری. در دانشگاه و خیابان که می روی چنان همگی غرقه در  به پایان بردن روز خود اند که اصلا مجالشان نیست تا دمی هم درنگ کرده و به فردایی که به هر حال دارد برایشان رقم می خورد بیاندیشند. گفتم به هر حال دارد رقم می خورد برایشان و برایمان ، اما این نه بدان معناست که ما را این چنین به انفعال وا دارد. آن هم در هنگامه ایی که نیروی خارجی بیخ گوش ما کمین کرده و سیاست گذارانمان نیز همچنان به بازی دگر مشغولند. با جوانان که همصدا می شوی این روزها، وقتی از آنها می پرسی، خب فکر می کنید بعد از رفتن خاتمی ، شاید عرصه را بر شما تنگ تر کنند،دیگر ککشان نیز نمی گزد و گویی یک دل نه صد دل به سیاست هر چه  پیش آید خوش آید دل بسته اند.  اغلبشان تفاوتی شان نیست دیگر که مثلأ رفسنجانی بیاید یا ابراهیم یزدی...وضعیتی بغرنج که استمرارش زنگ خطری ست برای نخبگان و تلاش گران سیاسی و اجتماعی و به همان اندازه برای حاکمیتی اقتدار گرا که هیچ اندرزی به کتش نمی رود. همان جوانانی که درست نزدیک به شش سال پیش، جلوی کریستین امانپور و تیم شبکه سی ان ان را گرفتند و با اهدای یک شاخ گل به آنها، خواستند آنها هم به روحانی خوش ادا رأی بدهند ،امروز بی صبرانه در انتظار تعققیری اند که از برون مرزهدیه شود. البته می توان به ضرس قاطع گفت که جز شمار بسیار قلیلی از اینان ، همگی تجاوز و دخالت نظامی خارجی به میهن شان را محکوم می کنند. هر چند ممکن است بسیاریشان از ساز و کار برنامه های بلند مدت غرب و نیز نقشه خاورمیانه بزرگ ایالات متحده بی اطلاع باشند اما همگی واژه مشترکشان نام" ایران" است. همین و بس. دیگر برای جوانانی که امروز در کوچه خیابان های پایتخت می بینیم، پسرانی که به شیوه آخرین مزون های پاریس و نیو یورک خود را آراسته اند و دخترانی که تازگی ها روسری شال مانندشان را انقدر باریک می کنند که گیسوان شبق گون براقشان از دو سوی سر، زیباییشان را دو چندان می کند، تفاوتی نیست که فلان سردار در صورت پیروزی در انتخابات، چه برنامه ای برایشان دارد و یا فلان وزیر سابق علوم در مصدر ظاهرأ شخص دوم مملکت چگونه می خواهد به کار دانشگاه سامانی دهد.تو گویی قهرقهرند با هر آنچه به مکانیزم انتخابات مرتبط است.  اما سکه رویی دیگر نیز دارد وآن اینکه همه و همه این جوانانی که شرحشان رفت، بدل به بمب هایی  شده اند، خاموش و آماده انفجار. تنها جرقه ای کافیست تا این نسل ِ چنین فرو رفته در اندیویدوآلیسم را به حرکت وادارد و "منش جمعی" را دیگر بار به منصه ظهور بگذارد. مهم هم نیست که این حرکت به کدام سو سر نهد در آغاز راه.  چرا که قریب به یقین گام نخست در این حرکت ِ فراگیر ِ جمعی، به سوی  غرب و ساز و کارهای نظام سرمایه خواهد بود ولی آنگاه که جنبش به بار نشست ، و طعم میوه خوش رنگ حرکت توده ایی را چشید، آنگاه، تازه ، بازی ما شروع می شود و جوان ایرانی نیز که حقوق اولیه اش به رسمیت شتاخته شده است ، هم پای هم نسلانش در سیاتل،نیویورک و پایتختهای اروپایی ، به سیاست های صندوق بین المللی پول ،  حاکمان جنگ سالار کاخ سفید و... دهان به فریاد و اعتراض گشوده و سرود خوان می شود که جهانی دیگر ممکن است! پس راه درازی ست در پیش، تا ما، تازه، بازی را آغاز کنیم  و پس از آن است که مدعیان، در قیاسی عادلانه خواهند توانست چوب محک را به کار گیرند و درجه هوشیاری انبوه هم نسلیان را اندازه کنند...


Tuesday, May 3, 2005

به استقبال روز جهانی آزادی مطبوعات. کیهان؛ روزهایی رفته تا حالا!...



عیسی سحر خیز، در هنگام پایان سخنان کدیور می گوید من از جلسه بیرون می روم! خود او و حضار می خندند. من هم اینجا همزمان بلند شده ام ودر حال بیرون رفتنم. رفتم بیرون تا صدای باران را خوب بشنوم! امروز عصر بارانی شدید هوای تهران را پاکیزه کرد




  حديث  بالا بلند روزنامه و روزنامه نگاري در اين ملك و در آن موسم گرم كه "بهارآزادي" اش نام داداند، در آشفته بازار پيرامون ، هنوز و همچنان تر و تازه رخ مي نماياندمان.

نيك روشنمان است كه سه روزنامه بزرگ آن روزگار، "كيهان"،"اطلاعات" و "آيندگان" در يكمين ماه پس از انقلاب بهمن،هريك به شيوه خود راوي ماههاي ماجرا بودند! بس زود هنگام  به قول زنده یاد شاهرخ مسکوب، "آيندگان نمي خوانم !"،
آتیه پیش رو را ترسیممان کرد و آن قانون مشهور مطبوعات به تصويب رسانده شد... در چشم بر هم زدنی، كيهان  و تحريريه پيشگامش ، در ماههاي نخستين سال 58 از عناصر ناپاك تصفيه شدند ، زيرا كه گفته اند تيغ حمله را به سوي امپرياليسم و ارتجاع نشانه مي رفتند!... از سیر تکاملی تاریخ می گفتند که گواه تصادم امپریالیسم با منافع حیاتی زحمتکشان یدی و فکری، اقشار اجتماعی گوناگون،ملت ها و کشورهای مختلف است.اینکه تسلط انحصارها ، چسان ، تمامی قوای هیأت حاکمه را از آن خود کرده و عملأ  استبداد را آوار مردمان کرده و تازه چیزی هم به نام "رقابت آزاد" آنگونه که داعیه اش دارند اتفاق نخواهد افتاد و...
باری، روز جهانی آزادي مطبوعات در پیش است و نیز چندی ست که سیاست گذاران روزنامه کیهان در تهران، سنت انتشار عصرهنگام  دیرپاترین موئسسه مطبوعاتی ایران را کنار گذاشته و کیهان نیز به جمع روزنامه های صبح پیوسته. بدك نيست تا در این موسم  تماشایی، نقبي زنيم به چنين روزهايي در چيزي بيش ازربع قرن پيش. بايد رفت به آن هنگامه روز، كه يك نسل، طرحي نو را مي خواست تا در اندازد. آن روزهاي اعتراض تا خدا! آغاز اعتصاب در كيهان وفرارفتن دامنه اعتصاب از آن تحريريه كه اكنون معلوممان نيست هر يكشان چه سرنوشت هايي يافته اند. يا گورهای بی نام و نشان ميزبانشان شده است، يا كنجي از خانه وسیگاری که هی آتش زده می شود و هی ُگر می گیرد، و يا پرسه غريبانه در خيابان هاي پاريس، لندن، برلين،نيويورك،لس انجلس و...

یکمین شماره روزنامه کیهان، درست در روز ششم خردادماه 1321 خورشیدی در 4 صفحه با قطع کوچک شش ستونی در دو هزار نسخه منتشر می شود. گفته اند که پیش از این در سال 1320،روزنامه"آینده ایران" که موئسس و صاحب امتیاز آن هادی خلعتبری بوده به مدیریت عبدالرحمان فرامرزی(از موئسسان و گردانندگان کیهان) منتشرمی شده. این روزنامه از 22 آبان ماه1320  آغاز به انتشار کرده و در فروردین ماه 1321 توقیف شده است. درست دو ماه پس از این همه است که روزنامه کیهان به مدیریت و سردبیری دکتر مصطفی مصباح زاده منتشر می شود. به گفته یوسف جوانرودی، اولین محل تحریریه کیهان در خیابان خواجو(باغ سپهسالار) قرار داشته. ساختمانی که تنها شامل دو اتاق تو در تو بوده و کادر اداری و فنی آن از دو نفر تشکیل می شده. کیهانی که با یک ماشین کوچک چاپ می شده و نخستین شماره های آن5/ 1ریال قیمت داشته. در سال 1322 قیمت روزنامه به دو ریال رسیده است. و سر انجام در 1328 خورشیدی ست که کیهان به 6 و 8 صفحه می رسد و یکسال پس از این تاریخ، روزنامه به کوچه اتابک،خیابان فردوسی منتقل می شود. همه چیز گام به گام متحول می شود . ماشین حروفچینی مونوتایپ در 1355 به تحریریه کیهان وارد شده اما این سیستم خیلی زود کنار گذاشته شده و سیستم الکترونی لاینوترون برای حروفچینی به کار گرفته می شود. در روزهای نخستین خرداد 53 محل تحریریه جدید و بسیار وسیع روزنامه مورد بهره برداری قرار گرفته و تحریریه کیهان، کیهان ورزشی،کیهان بچه ها، کیهان هوایی،کیهان انگلیسی و زن روز و کتاب سال که در ساختمانهایی در محل سازمان چاپ(جنب دبیرستان ادیب واقع درکوچه اتابک)، جدا از هم به فعالیت می پرداختند،در محل جدید گرد هم می آیند.«محل جدید کیهان بر مخروبه های یک کلیسا و یک مدرسه ارامنه،روبه روی محل قدیمتر این روزنامه ساخته شد.»آمار منتشره در کتاب "تسخیر کیهان" نشان می دهد که در دی ماه 1353 خورشیدی،در موئسسه کیهان1200 نفرکارمی کردند. «از این تعداد 700 نفر کارگر ،400 تن کارمند ، و حدود 100 نفر نویسنده ، خبرنگار و مترجم بودند. تلفنخانه کیهان دارای 600 شماره داخلی بود. تیراژ کیهان در این زمان به حدود 200 هزار نسخه رسید که یک سوم آن در تهران فروخته می شد. در همین سال کیهان ورزشی با 15 نویسنده 40 هزار نسخه و کیهان (هفتگی) با 10 نویسنده ،10 هزار تیراژداشت.»(همان. ص 217)
در اوج سال های شدت گیری مبارزه با نظام پیشین ،یعنی در سال 55 ، کیهان 300 هزارنسخه تیراژ داشته.«یعنی در سراسر ایران حدودیک میلیون و 500 هزار نفر آن را می خواندند که دو سوم آنان مرد و بقیه زن و اکثر آنان جوان بودند. در این هنگام تعداد کارکنان کیهان در تهران به1500 نفر و رقم کارکنان تهران در شهرستان ها تا 1200 تن افزایش پیدا کرده بود»از برخی نشریاتی که در موئسسه کیهان چاپ و منتشر شده اند باید به کیهان(1321- روزانه) ، کیهان هوایی(1329- هفتگی)، کیهان ورزشی(1334- هفتگی) ، قانون(1334) ، کیهان بچه ها(1335- هفتگی)، کیهان انگلیسی(1338 – روزانه)، پانوراما(1339 – هفتگی) ، کتاب هفته(1340) ،زن روز(1343 –هفتگی)،
کتاب سال(1344) ، کیهان انگلیسی هفتگی (1348) اشاره کرد. و نیز نشریاتی که این موئسسه در کار تولید،چاپ و توزیع آن مشارکت داشته مانند، دنیا(روزنامه) ، کتاب سال دنیا، تقویم دنیا ،روزنامه رستاخیز ،نبرد ملت ،کتاب های درسی ،کتابهای غیر درسی ،مأموریت برای وطنم ، تمدن بزرگ ،انقلاب سفید، روزنامه جمهوری اسلامی ، روزنامه جاما  و...
 درست در آستانه انقلاب بهمن 57،  تراز عملیات مالی موئسسه کیهان به پنج میلیارد وهشتاد و چهار میلیون ریال  رسیده است . مقایسه سر انگشتی این رقم در آن روزگاران رفته تا حالا، نسبت به وضعیت فعلی این موئسسه عظیم فرهنگی و اقتصادی به خوبی گواه چگونگی طی مسیر و خط مشی پیموده شده است.
به گواه صاحب نظران امر و محققين تاريخ معاصر ايران،شروع اعتصابات گسترده كارگران صنعت نفت و نيز اعتصاب پردامنه روزنامه نگاران و رسانه هاي ديداري و شنيداري كه از تحريريه كيهان آغاز شد،كاري ترين ضربت ها را بر پيكر فرسوده نظام پادشاهي فرود آورد. سیستمی که دستگاه سانسورش ،کلماتی ساده را نیز برنمی تافت. گفته اند که از فردای جان باختن خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان، آن هنگام که موج اعتراض همه گستر شد،استفاده از واژه "گل سرخ" به ویژه در روزنامه کیهان ممنوع شده است. در همین مقطع زمانی ست ،یعنی ماههای نخستین سال 57 که شعر مشهور سهراب سپهری "صدای پای آب"،در کیهان چاپ می شود در حالی که اگر نگاهی به کیهان آن روزگاران بیندازید می بینید ،  در عبارت"من مسلمانم ، قبله ام یک گل سرخ"،  واژه "گل سرخ"، حذف شده است! حتی هراس از تصویر "گل سرخ"، همان گل سرخی که  تا هنوزمحصور سیم های خاردار است، در سال 52 دردسر می آفریند. کیهان،برای تبریک سال نو، در آخرین شماره سال 1352 خود،تصویر یک گل سرخ را در صفحه اول چاپ می کند،گفته اند که مسئولان روزنامه و طراحان سرویس گرافیک،چندین و چند روز به ساواک فراخوانده شده اند تا در باره "عمل تحریک آمیز خود!" جواب پس دهند. تنها برخی از واژگان سانسوری آن سالها: "کارگر"،"انقلاب"،"سرخ"،"مجاهد"،"شب"،"جنگل"،"چریک"،"ارس"،"آزادی"،
"زمستان"، "توده" و.... باقر مومنی در کتاب "درد اهل قلم" به نکات جالبی پیرامون سانسور و مسائل آن پرداخته است.
تقريبأ ،قريب به اتفاق توده روزنامه نگاران كيهان، از فرداي واقعه هفدهم شهريور،در واكنش به كشتارمردم تهران دست از كار مي كشند. گفته اند كه روزهايي پيش ازاين، روزنامه نگاران به بهانه جمع آوري اخبار،در تجمعات خياباني شركت جسته بودند.در روزهاي پس از اين واقعه،روزنامه نگاران كيهان در محل تحريريه حاضر اما كار نمي كردند. يوسف جوانرودي ، در کتاب خود،  "تسخير كيهان" که کوتاه زمانی پس از تصفیه به نگارش درآورد واگويه مان مي كند كه روزنامه،تنها توسط چند تن از سران تحريريه و چند روزنامه نگار"دستگاهي" و با بهره گيري از تلكس هاي خبرگزاري پارس و اعلاميه هاي حكومت نظامي تهيه مي شد.
نظري گذرا به شماره هاي مسلسل روزنامه در روزهاي بحران گواه این مدعاست.روزنامه حالتی استثنائی داشته و ظاهری کاملأ نظامی.
بیست و پنجم شهریور ماه،زلزله ای بزرگ شهر طبس را به لرزه در می آورد. بخش بزرگی از شهر ویران شده و شمار زیادی از بی چیزان د یارمان مغضوب خشم آسمان. اوضاع نابسامانی ست که بیش از هر چیز خبر رسانی را طلب می کند. تحریریه حالا از یک سو شوی پارلمانی  راهیافتگان انتصابی  را به نظاره نشسته و از دیگر سو فاجعه ملی. اعتصاب پایان می گیرد و کار دوباره از سر گرفته می شود.
درست در روز نوزدهم مهرماه پنجاه و هفت، ورود تعدادی نظامی به تحریریه دو روزنامه بزرگ آن زمان،کیهان و اطلاعات، موجی گسترده از نارضایی اهالی مطبوعات را به دنبال دارد. حالا این کارگران چاپخانه اند که با تحریریه همصدا می شوند و با آنها اعلام همبستگی می کنند.
در هنگامه ایی که رتق و فتق امور از دست دکتر مصطفی مصباح زاده نیز خارج شده، این اهالی قلم هستند که بی اعتنا به حجم خطر،شروط خود برای پایان دادن به اعتصاب را رسمأ به اطلاع دولت می رسانند. هیأت ده نفره،شامل نمایندگان روزنامه نگاران و کارگران سه روزنامه کیهان،اطلاعات و آیندگان مأمور مذاکره با دولت می شوند. درست همپای این حرکت حساب شده است که کارکنان سه روزنامه مذکور،کمیته هایی را نیز متشکل از نمایندگان سه گروه کارگر،روزنامه نگار و کارمند اداری برای هماهنگ کردن امور اعتصاب تشکیل می دهند.
ترسی اگر از انتصابیون بوده ، حالا به تمامی فرو ریخته است. نا مه های  دکترعلی اصغر حاج سید جوادی به آموزگار و برگزاری ده شب شعر در انستیتو گوته کار خود را کرده و فصل،فصلی ست دیگر در تاریخ روزنامه نگاری ایران. شوری به میانه است و امیدی نیز به سر زدن سپیده ای شاید!...
مذاکرات جریان دارد. شریف امامی و هیأت وزیران او یک سوی میز و روزنامه نگاران پیشرو ما، سوی دیگر. چشم در برابر چشم. کنفرانس گوآدالوپ برگزار شده است و غرب از مدتها پیش نسخه نظام پادشاهی را پیچیده است. غلیان و جنبش اعتراضی روزنامه نگاران همچنان در جریان است. موقعیت ژئوپولیتیک میهن ما ، همسایگی با اتحاد شوروی و نفوذ گسترده  اندیشه چپ در طیفی متنوع از مردمان این دیار اما کمربندی استراتژیک را طلب می کند به رنگ سبز و گسترده تر از آنچه بسیاری از بسیاران در آن هنگامه روز، گمانش می بردند.
در روز بیست و دوم مهرماه 57 ، اعلامیه ی مشهور صادر می شود. در ذیل اعلامیه،امضای" شریف امامی" ،"منوچهرآزمون"(وزیرمشاور در امور اجرایی)،"محمدرضاعاملی"(وزیراطلاعات وجهانگردی) ونیزنماینگان روزنامه نگاران به چشم می خورد.
حالا این رژیم انتصابی ست و راهیافتگان پارلمان فرمایشی، که در برابر حرکتی همدل و سندیکایی ناگزیر به عقب نشینی می شوند.آنقدر عقب، که نیستی خود و سفر بس زودهنگام شخص اول غیرمنتخب را نیز ماههایی پس از این واقعه با دست خود پیشکش مردمان می کنند. نمایندگان اعتصاب کنندگان در این قطعنامه تاریخی که گواه ایستادگی گروهی از فرهیختگان ما در برابر قدرت قاهر است. حرکتی که نه خشونتی درش رخنه کرده و نه کوچکترین فاصله ایی با اعتراض مدنی دارد،خواستار رعایت لغو کامل سانسورمطبوعات شده اند. ونیز اینکه دولت،آزادی مطبوعات را برابر قانون اساسی تضمین کند.. آنها می خواهند ازدولت که امنیت حرفه ایی کلیه کارکنان مطبوعات کشور را تضمین کند و مرجع رسیدگی به هر گونه تخلف رابرابر قانون اساسی،مقامات قضایی اعلام می دارند. این پروسه اعتراضی که تنها در یک مقطع زمانی خاص اوج گرفت و همگان شاهد بودند که چگونه سر فصل ساز شد خیزش هایی از این قبیل را، در همان ماههای نخستین  پس ازانقلاب 57، با تصفیه مشهور کیهان که "تسخیر"ش نیز نام داده اند، به پایان می  رسد.آن هنگام که اعضای تحریریه اخراجی کیهان ، می رفتند تا هشتمین روز اعتصاب خود را آغاز کنند شنیده می شود که نماینده آیت الله طالقانی درباره بحران کیهان با مقامات وارد مذاکره شده است.همزمان آقای طالقانی،مذاکراتی نیز با آیت الله خمینی داشته است.«...هنوز معلوم نیست که در مذاکرات دیروز امام خمینی و آیت الله طالقانی مسائل مربوط به مطبوعات و به خصوص کیهان مطرح شده است یا نه.» و خبر دیگر آنکه«...اواخر هفته گذشته گروهی از کارمندان و کارگران کیهان که با جلوگیری ازورود نویسندگان و خبرنگاران مخالفند با انتشار بیانیه ای خواستار بازگشت بدون قید وشرط نویسندگان و خبرنگاران اخراجی شدند.» و آیندگان در شماره3357 خود می نویسد:«...در موئسسه کیهان هیچ کس حاضر نشده مسئولیت امضای حکم اخراج 20 روزنامه نگار را بر عهده گیرد...» پس از این همه، تولد "کیهان آزاد" را شاهدیم و عمر کوتاه تحریریه اش... همان تحریریه ای که در لابلای سطور و سر مقالات خود،بورژوازی کشور را به سه بخش صنعتی ، مالی و سوداگر تقسیم می کرد. اول ماه مه بود و طعم خوشی را مزمزه مان
کرد؛  باید به خاطر داشت که برخی از این نویسندگان یکی از جریان سازترین روزنامه های تاریخ معاصر ایران هستند که در سال 58،گوشزدمان می کنند در استثمار نیروی کار و منابع کشور این سه بخش به اضافه مالکان زمین و گروههای متنوعی از کارگزاران و جیره خواران حکومتی،[...]،ضربتی و جز این ها شرکت می جویند. که استثمار مغایر با عدالت اجتماعی ست. مغایر با دموکراسی ست و حقوق بشر. آنها به
 سازو کار و ماهیت نظام سرمایه می پرداختند و اینکه برای الغای این قوانین نابرابر باید همه وسائل تولیدی از مالکیت خصوصی خارج شود تا حاصل کار کثیری از توده بی نوا از آن گروهی دیگر نشود...
بیش از ربع قرن پیش، گام نخست را پر مخاطره ترین قشر جامعه ما، روزنامه نگاران آوانگارد برمی دارند . باری ، ما نه امروز و نه دیروز به این جهان  شده ایم.  این تاریخ که چنین پر شتاب و گذرا واگویه شد، در دل خود درسهایی دارد تا بسیار که خوب اگر فرایش گرفته باشیم ما، سیکلی معیوب را دیگر بار نخواهیم پیمود. کسب دموکراسی ، آزادی بیان و پس از بیان ،نه حرف امروز و دیروز ماست که حدیثی ست قرناقرن برای مایان که تا حال و اکنون ممتد شده و گرچه هنوز تا سر منزل مقصود راهها دارد رنگ ، رنگ ، اما به رغم همه تاوان ها که پرداخته و بی شک پس از این نیز محکومیم دست بسته تا که بپردازیم، ما بی گمان، گامی بزرگ از مردمان منطقه خود، که مهربانان با "بی 52"ها دموکراسی اهدایشان کردند ، جلوترکیم. در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات در یک هزار و سیصد و هشتاد و چهار خورشیدی ، دیگر یقینمان است ما که برف استبداد به چشم برهم زدنی(اگر نه به صورت فردی که تاریخی به قضیه نگاه کنیم) آب می شود و این مایانیم اما که در آن فردا روز، چاره کارمان
 بر پایی دموکراسی ایی ست که اگر توأمان نشود با عدالت اجتماعی، تحولی کیفی و بنیادی، که یک چرخش عظیم در حیات جامعه است، جاریمان نخواهد شد. مناسبات کهنه تولیدی از بین نرفته و بدیهی ست که مناسبات نوینی نیز در میان نخواهد بود تا زمینه و بستر لازم را برای رشد سریع نیروهای تولیدی فراهم کند.  برای  دومین بار پس از تجربه انقلاب مشروطه ،آش همان آش خواهد شد و کاسه همان کاسه!...
هنوزوهمچنان سرود خوانیم که جهانی دیگر ممکن است!...


Sunday, May 1, 2005

 


گرامی باد اول ماه مه ، روز جهانی کارگر

از حرکت ما چرخ جهان میگردد
وز وحدت ما جهان جوان می گردد
اوج حرکت و وحدت ما کارگران
در اول ما مه عیان می گردد