Monday, December 4, 2006

بار دیگر 16 آذر : دانشگاه زنده است!


گزارش لحظه به لحظه از تجمع ۱۵ آذر را در این وبلاگ می توانید دنبال کنید.      
..........................................................................................
                       

بار دیگر شانزدهم آذر،فصل سرد را جاری روزهایمان کرده اند.قلم تا کاغذ مسیر دشواری را طی می کند و میهن در غباری ناروفتنی همچنان دارد خاک می خورد. درست مانند دفترچه بایگانی یک صد ساله اش.  باز  که می کنیش ، اوراقی نامتناهی  هر جا و هر لحظه آغشته ی خون عزیزی و پالوده ی فراموشی خلقی... باری،قلم بر کاغذ نمی جنبد. هر روز،عرصه کار حرفه ای روزنامه نگاری در میهن تنگ  و تنگ تر می شود و درست به همین سبب است که نهادهای مدنی یک یک می روند تا در محاق دود غلیظ شاید که گم شوند.انگیزه ها، برای ادامه ی کار به حداقل خود رسیده  و این تازه بخشی کوچک است از تراژدی بزرگتری که بایدش به وقوع بپیوندد. شانزدهم آذرماه نیز،یکی از همان روزهاست که وقایع تماشایی بیست و هشت سال اخیر نیز نتوانسته هنوز که  بهت و حیرت واقعه را شاید که فرو نشاند. مکان و زمان را در نوردیده و همچنان آذین  به نام سه آذر اهورایی: قندچی،بزرگ نیا و شریعت رضوی.


 شانزده آذر،روز دانشجوی امسال را در حالی به استقبال می رویم که اراده ای بر سندان می کوبد تا دهه شصت را به خاطر بیاورد. انقلاب فرهنگی دومش نام داده اند آنچه را که بر دانشگاه و دانشجوی ایرانی می رود.انقباضی ترین سیاست های حاکم بر دانشگاهها سر آن دارد تا فضای تنفس را به تمامی مسدود کند. شاخه ای و روزنه ای اما هرج و مرج ذهن افیونی موج گردانان را پس می زند و در تاریک روشنای شب پاییزی آذر جوانه هایی را نمودار می شود همه سرخ که باید نشست و دید به بار نشستن هایی از آن دست را... پر بی راه نیست که اینچنین به کار افتاده اند برای نابودی بذرها.غافلند آنان از راز "بذرهای ماندگار" . همان ها که از ژرفش شب هول به سلامت عبور کرده اند ،نهال نازکی می نمایانند اما تاریخی را لنگ لنگان بر دوش می کشند. تاریخ نانوشته ی آن زنان و مردان را... یاد رفیقانشان را تا که به گلگشتی دیگر کلام شاعر را بر بال آرزو برانند.بال رویا. تا که بنشانند آن نگین صبح روشن را به پای انگشتر فردا... عجوزکان در هر زمان و مکان، به گور خود برند از نفس افتادن دانشگاه را.قلم بر کاغذ نمی دود روان.بسته است. بسته.دست بسته.نفس بشکسته. قفس،قفس،فریاد از این قفس!بشکن این قفس. دانشگاه زنده است!


No comments:

Post a Comment