Wednesday, January 24, 2007

ميليون ها کارگر به نان شب محتاج شده اند

"فرمان خصوصي سازي" که از سوي آيت الله علي خامنه اي در تابستان گذشته مطرح شد، بار ديگر با اظهارات اخير اکبر هاشمي رفسنجاني مبني بر ضرورت پيگيري اين "انقلاب اقتصادي" در کانون توجه محافل سياسي و اقتصادي کشور قرار گرفته است.
محسن حکيمي، فعال کارگري و عضو کانون نويسندگان ايران که از متهمين پرونده دادگاه مراسم اول ماه مه شهر سقز است و هم اکنون در انتظار قطعي شدن حکم دادگاه خود به سر مي برد در گفتگو با "روز" به پيامدهاي اين تصميم سياست گزاران جمهوري اسلامي در ارتباط با وضعيت کارگران ايران پرداخته است.اين فعال کارگري معتقد است آنچه پيرو سياست هاي اخير در کشور بوقوع پيوسته، در جهت "نوسازي صنايع" نبوده بلکه آنچه که در عمل بوقوع پيوسته "خانه خرابي اکثريت عظيمي از طبقه کارگر ايران" بوده است.
آقاي حکيمي، سخنان اخير اکبر هاشمي رفسنجاني مبني بر لزوم سرعت بخشيدن به اجراي "حکم حکومتي" رهبر جمهوري اسلامي در مورد ابلاغ سياست هاي کلي اصل 44 قانون اساسي و پيگيري جدي چنين حکمي در شرايط کنوني را چگونه تفسير مي کنيد؟
ببينيد، بدنبال سلطه و حاکميت نئوليبراليسم در سطح جهان، ميهن ما نيز از سياست هاي بانک جهاني و صندوق بين المللي پول در امان نمانده است. اين مراکز براي خدمات و وامهايي که در اختيار ايران قرار مي دادند نياز به مقررات خاصي داشتند.از جمله اين مقررات، پيگيري خصوصي سازي بود؛ يعني اينکه دولت کوچکتر از آن چيزي که هست بشود تا عرصه براي سرمايه گذاري هاي خارجي بازتر شود. يعني مضمون اين خصوصي سازي به تبعيت از سياست هاي امپرياليستي جهاني، فراهم کردن زمينه هاي لازم بود.
در همين زمينه "قانون نوسازي صنايع" هم از تصويب نمايندگان مجلس اسلامي گذشت...
بله، با اين کار وجه قانوني هم به اين تصميم بخشيدند.




اين تصميم چه تاثيري بر وضعيت کارگران ايران داشت؟
آنچه که در عمل بوقوع پيوست خانه خرابي اکثريت عظيمي از کارگران ايران بود.اين کارخانه ها در عمل، به اعوان و انصار جمهوري اسلامي واگذار شد و در واقع نه تنها توليد رشد نکرد بلکه در بسياري از زمينه ها هم فلج شد. دهها کارخانه را مي توان نام برد که در جريان اين روند تعطيل و کارگران آن بازخريد شدند. در بهترين حالت هم آنها را با ميزان ناچيزي پول بازخريد کردند.
برخي از طرفداران اين روند به "نوسازي صنايع" و.. اشاره مي کنند....
عملا اين اتفاق نيفتاد و همان حد از اشتغال هم که وجود داشت از ميان رفت.هم اکنون ميليونها کارگر بي کار و اخراجي، سند پيامدهاي بحث تعديل اقتصادي و خصوصي سازي جمهوري اسلامي است. من گمان مي کنم حکم حکومتي آقاي خامنه اي مبني بر گسترش خصوصي سازي و ابلاغ سياست هاي کلي اصل 44 قانون اساسي جز توسعه اين فقر و فلاکت و گسترش بي خانماني و پرتاب شدن کارگران بيشتري به عرصه خيابان هيچ حاصل ديگري نخواهد داشت. اين تجربه، در چند سال اخير خود را نشان داده است. راه بازگشتي هم وجود ندارد. پلهاي پشت سر خراب شده اند.نظام سرمايه در ايران راهي جز اين نداشته اما هم اکنون در اين غرقاب گير کرده است.
تشکل و سازماندهي

همزمان با ارائه "بسته پيشنهادي" 5 کشور عضو شوراي امنيت سازمان ملل و آلمان درباره "مساله اتمي جمهوري اسلامي"، ما شاهد ابلاغ سياست هاي کلي اصل 44 و آنچه به "آزادسازي اقتصاد ايران" مشهور شده است هستيم. اين همزماني ها را چطور ارزيابي مي کنيد؟
ببينيد جمهوري اسلامي راه ديگري ندارد. ناچار است در جهت سياست هايي که سرمايه جهاني به او ديکته مي کند گام بر دارد. از طرف ديگر مخالفت هايي هم در ميان خود اينها ديده مي شود که اين مساله تناقضي را ايجاد کرده است.از يک طرف، جناحي موافق پيگيري سياست هاي سرمايه جهاني است که حالا مي توانيم اسم آنها را پراگماتيست ها بگذاريم، و از سوي ديگر بخشي از جناح حاکم سياست هاي ديگري را پيگيري مي کند. همه اينها علائم تناقضات موجود در ساخت سياسي حاکم است. هم اکنون در برنامه چهارم توسعه مو به مو سياستهاي نئوليبرالي و خصوصي سازي تصويب شده است، اما از طرف ديگر ما مي بينيم در همين مجلس، قوانيني تصويب مي شود که آن مواد را زير سئوال مي برد. من مي خواهم بگويم در ذات جمهوري اسلامي تناقضي هست که اصلا قابل حل شدن نيست. اين يک واقعيت است.
با تحولات صورت گرفته در دولت احمدي نژاد، طرح اصلاح قانون کار و... برخي کارشناسان سياسي دولت نهم را راست ترين دولت تاريخ جمهوري اسلامي خوانده اند. از نظر شما وضعيت جنبش کارگري ايران با توجه به تحولاتي که در آرايش جناح هاي سياسي حاکميت به وجود آمده چگونه است؟
واقعيت اين است که عرصه مبارزه کارگران با نظام سرمايه داري حاکم به بيرون از کارخانه ها منتقل شده است.هم اکنون، قلب جنبش کارگري، در بدنه کارگران بيکار، اخراجي و قراردادي مي تپد.اين شرايط، موجب آن شده است که به هر حال الگوهاي قديمي که در مورد تشکل و مبارزه طبقاتي وجود داشته اند، به آن صورت وجود نداشته باشد. در حال حاضر ميليون ها کارگر به وضعيتي دچار شده اند که حتي براي نان شب خود نيز محتاج هستند. اين وضعيت، فراتر از وضعيت ناموزون است. البته در کشورهاي سرمايه داري پيشرفته هم چنين ناموزوني وجود دارد، اما آنچه امروز در ايران مي گذرد اصلا قابل قياس با هيچ کجا نيست. همين مساله موجب شده ميليون ها کارگر، هم اکنون آمادگي بالقوه اي براي تشکل به صورت فراکارخانه اي داشته باشند و يک جنبش سراسري کارگران، بيکار، اخراجي و قراردادي بوجود بيايد.
به عنوان يکي از فعالين کارگري، حرکت ممکن در چهارچوب وضعيت فعلي را براي کارگران ايران در چه زمينه اي مي بينيد؟
تشکل و سازماندهي مبارزه طبقاتي.



No comments:

Post a Comment